جمعه, 07 اردیبهشت 1403
جمعه, 07 اردیبهشت 1403

اختصاصی حکایت گیلان | شیوا (زهرا) روحی فر

ایرانیان باستان به رسم نیاکان هرسال از شامگاه دهم بهمن ماه در آبان روز، جشنی عظیم برپا می نمودند که به آن "جشن سده"می گفتند. در باب تسمیه ی جشن سده، آرا و اقوال متفاوتی بر سر زبان‌ ها بوده است. گویند: "سده منسوب به عدد سد (صد) است و این واژه از (سدگ) پهلوی ریشه دارد زیرا ۱۰ بهمن تا نوروز صد روز و شب در پی دارد و نیز گویند: تعداد فرزندان گیومرت در این روز به سد می رسد و قول دیگر آنکه: فریدون شاه پس از ظفر یابی بر ضحاک، وی را به دستور خجسته سروش، به کوه دماوند کشانده به بند می کند. چون شب از راه می رسد او و سپاهش راه گم می کنند، پس خلقی عظیم از طباخان آزادشده از بند ضحاک، جمع آمده، آتشی بزرگ برمی افروزند و شادیها می کنند و فریدون "ارمایل" را "مِه مغان" می کند و ایرانیان به یادگار سال های سال در آن شب آتش می افروزند.‌ در منابعی دیگر آمده که "اهریمن سیاه دل در آن شب سرما را به بالاترین حد می رساند تا به آفریدگان اورمزد گزند رساند و در مقابل اورمزد آتش را می آفریند." ابوریحان می گوید: در این روز جهنم از زمستان خلق می شود پس آتش می افروزند تا شر آن دور گردد و در برخی منابع آمده است که؛ " که از روز جشن سده تا زمان گردآوری غله صد روز باقی ست و به این مناسبت جشنی به پا می کردند."

و اما در شاهنامه در باب جشن سده سخنی دیگرست. اینچنین که روزی هوشنگ شاه با زیردستان خود به کوه رفت که ناگهان از دور موجودی سیاه‌رنگ و تندرو پدیدار شد.

پدید آمد از دور چیزی دراز….سیه رنگ و تیره تن و تیزتاز

 هوشنگ جهانگشا با نیروی کیانی سنگی پرتاب کرد تا مار را آسیب رساند ولی مارجهانسوزنده گریخت و سنگ کوچک به سنگ بزرگی برخورد کرد و نوری از آن پدیدار شد و درون تیره ی سنگ، از تابش نور درخشید؛

به زور کیانی رهانید دست…جهانسوز مار از جهانجوی جست

نشد مار کشته ولیکن ز راز…از این طبع سنگ آتش آمد فراز 

 هوشنگ در پیشگاه ایزد نمازگزارد  و سپاس گفت که وی را روشنی و تابش بخشید و ازآن هنگام آتش را قبله کرد و به گروهش  گفت: که این فروغی ایزدیست، اگر خردمند و هوشیارید پس  آن را گرامی بدارید. 

جهاندار پیش جهان آفرین…نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد.. و آن آتش آنگاه قبله نهاد

شب فرارسید، هوشنگ و سپاهش آتشی به بزرگی کوه افروختند جشنی به پا کرده و آن را سده نام گذاردند. و این جشن را هوشنگ به یادگار نهاد. 

یکی جشن کرد آن شب وباده خَورد…سده نام آن جشن فرخنده کرد 

زهوشنگ ماند این سده یادگار….بسی باد چون او دگرشهریار

و پس از این در جای جای شاهنامه چون پادشاهی لهراسب، همای، اسکندر، اردشیر، بهرام گور، کسری، نوشین روان، شیرویه و یزدگرد ابیاتی نغزبرمی خوریم.

کوتاه سخن اینکه جشن سده از گذشته تاکنون در بسیاری از شهرها و روستاها به ویژه در آیین زرتشتیان برپا داشته شده است و بنا به شهادت شاعران شیرین گفتار، مورد توجه بسیاری از پادشاهان نیز بوده است. در مدح سلطان مسعود غزنوی:

این جشن فرخ سده را چو طلایگان 

از پیش خویشتن بفرستاد کامگار

و یا در وصف نوروز و مدح خواجه احمد عبدالصمد

می خور ای سید احرار، شب جشن سده 

باده خوردن بلی از عادت احرار بود ….

جشن سده بر تمامی جهانیان نیک سرشت و پاکدامن فرخنده باد

سده بر همه نیک و فرخنده باد   فروغش به گیتی فروزنده باد

منابع

۱-مکنزی(د. ن) فرهنگ کوچک زبان پهلوی، برگردان مهشید میرفخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،  چاپ اول، ۱۳۷۳

۲بهفر، مهری، شرح یکایک ابیات و وازگان…(اورشیدی ص۳۲۴، یاحقی، محمد جعفرص ۲۴۳)

۳_بیرونی، ابوریحان (۱۳۶۳)، آثارالباقیه، ترجمه ی اکبر داناسرشت، امیرکبیر، تهران.

زرین کوب، عبدالحسین(۱۳۷۰) با کاروان حله.

۲-فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه چاپ مسکو

۳_عفیفی، رحیم، فرهنگ نامه شعری(دوره سه جلدی) سروش، تهران، ۱۳۷۲

۴- پورداوود، ابراهیم،  فرهنگ ایران باستان(بخش نخست)

۵-پاشنگ، مصطفی، فرهنگ پارسی و ریشه شناسی واژگان…

همرسانی کنید:

نظرات شما:

آرسن صدقی 16 بهمن 1401 ساعت 06:11

خیلی خوب بود ممنون از شما و زحماتتون و از رسانه خوب حکایت گیلان

نظر دهید - پسندیدم 0

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان