اختصاصی حکایت گیلان | وقتی ساختمان جدید بیمارستان نورانی تالش را در یک روز کرونایی افتتاح کردند و روبانش را بریدند هزار و یک وعده دادند که هنوز ناتمام است. مسوولان دانشگاه علوم پزشکی و حسن محمدیاری نماینده تالش در مجلس هر روز برای بخشی از این مرکز برنامه میچینند، عکس یادگاری میگیرند و هر بار وعده میدهند.
اکنون مردم شهرستان ۲۴۰ هزار نفری تالش و بخشی از شهرستان رضوانشهر به همین مرکز درمانی میروند و انبوهی از مشکلات را به چشم خود میبینند. اولین نقطه امید جمعیت شهرها، روستاهای جلگهای، مردم روستاهای دورافتاده درون جنگل و عشایر همین مرکز درمانی است که پس از مدتی ترجیح میدهند با رضایت شخصی از ادامه درمان منصرف شوند به جای دیگری بروند.
کمبود امکانات همیشه دست و پاگیر بوده اما درد بی درمان پزشک و پرستار کارنابلد را چه باید کرد؟
مدتی است که صحبت از فداکاری کادر درمان در جنگ غزه برای نجات بیماران بدون امکانات است. مردم غزه هم ترجیح میدهند برای حفظ جان خود به بیمارستان بروند اما مردم تالش در شرایط صلح اگر پایشان به بیمارستان شهید نورانی تنها مرکز درمانی شهرستان برسد با گذشت مدتی کوتاه از آن فرار میکنند.
طی سالها همه نگاههای رسانهها به بخشهای جراحی و پول ساز این بیمارستان دوخته شده بود و مشکل سایر بخشها از جمله اورژانس و اطفال به چشم نمیآمد. بیمارستان شهید نورانی برای کودکان بیشتر شبیه یک دوزخ است.
اورژانس غیرتخصصی
روز ۲۸ مرداد امسال والدین دختری خردسال و حدودا چهار ساله سه ساعت در اتاق پانسمان منتظر ماندند تا بتوانند فرزندشان را که به سرش ضربه خورده بود به یکی از بیمارستانهای رشت منتقل کنند. بیمارستان شهید نورانی امکانات و متخصص یک پانسمان پیچیده ندارد و بروکراسی اداری هم دست و پا گیرشان شده بود. پدر نمیدانست که برای سیر مراحل اداری باید کارت ملی داشته باشد و حراست و پذیرش اجازه ترخیص نمیدادند. گوشه اتاق پانسمان هم راننده فرماندار تالش که آسیب جزئی دیده بود روی تخت بخش پانسمان دراز کشیده بود.
کودکی ۷ ساله را سال گذشته بخاطر تب به اورژانس بردند و پرستار به پدر و مادرش گفت که فرزندتان اصلا تب ندارد. آنها مجبور شدند تا پسرشان آراز را به مطب دکتر آسوبار در داخل شهر تالش ببرند و پزشک تب او را پایین بیاورد و معرفی نامه بستری این کودک را بخاطر عفونت به بیمارستان بنویسد. آراز چهار روز به خاطر عفونت در بیمارستان نورانی تالش بستری شده بود.
حکایت نوزادان
پدر و مادر نلا نوزاد سه روزه خود را خرداد امسال به بخش اطفال بردند. این نوزاد دختر رفلکس معده داشت و دو روز در این بخش بستری شده بود. یک پزشک مرد قصد داشت برای تزریق آنتی بیوتیک از نوزاد سه روزه رگ گیری کند که پدر اجازه نداد و از او تعهد کتبی گرفتند که با خواسته خودش بوده است. او سومین روز فرزندش را به بیمارستان ۱۷ شهریور رشت برد و حدود ظهر به این مرکز درمانی رسید. رسول پدر نلا با اعلام رضایت از پزشکان بخش ۱۷ شهریور رشت گفت که بدون تجویز دارو در کمتر از نصف روز با همسر و فرزندش به خانه برگشته است.
پدر و مادر آرسام نوزاد ۲۰ روزه شان را بخاطر سرماخوردگی به بیمارستان شهید نورانی بردند. این بار رئیس بخش اطفال
به بیمار رسیدگی کرد و پنج روز پس از بستری خبری از بهبودی آرسام نبود تا اینکه آنها فرزندشان را به بیمارستان ۱۷ شهریور رشت بردند. پزشکان از نسخه داروهای تجویز شده در بیمارستان شهید نورانی متعجب شدند. رئیس بخش اطفال آنتی بیوتیک و داروی ضد تشنج تجویز کرده بود و پس از پنج روز میخواست دوز داروها را بیشتر کند. پزشک متخصص بیمارستان ۱۷ شهریور بدون تجویز آنتی بیوتیک و صرفا با داروی سرماخوردگی دوز پایین آرسام را بستری کرد. این نوزاد پس از چهار روز ترخیص شد و اکنون که حال او خوب و ۳۰ روزه است. حامد پدر آرسام چهار روز در خیابان کنار بیمارستان روی صندلی ماشین پراید میخوابید و همسرش کنار تخت پسرش در بیمارستان. هزینه شام، ناهار و صبحانه پدر و مادر آرسام در این چهار روز با تمام صرفه جویی به سه میلیون تومان رسید.
بنابر گفته حامد همراه یک بیمار دیگر از تالش هم در ماشین کناری میخوابید و چند روزی با یکدیگر هم صحبت شدند. البته این خانواده یک پسر ۸ ساله هم دارد که طی این ۱۰ روز در خانه پدربزرگ بوده و خانواده پدری حامد او را به مدرسه بردهاند.
موعد پایان این وضعیت هنوز مشخص نیست و مردم متضرر اصلی این حکایت عجیب و غریب هستند.