امروز با تعریفی جدید از مردمسالاری مواجهیم. نه در «مردمسالاری» بلکه در «مردم»سالاری. آنجا که مردم را چند دسته میکنیم و با تعریفی خودخواسته به استقبال آنها میرویم. آنجا که شعار خود را مردمیسازی دولت و تحول مردمپایه قرار می دهیم اما خبری از مردم نمیگیریم. آنجا که در بزنگاه ها «مردم» را در مقابل مردم قرار میدهیم و خبر از جدا شدن صف «مردم» از مردم میدهیم.
اختصاصی حکایت گیلان | میکائیل پسندیده
نشسته اند پشت میزشان، در طبقات سر به فلک کشیده و رو به پنجره های چندین جداره که سکوت را حکمران اتاقشان می کند و چشم انداز را در پهنای افق میگستراند، زبان به سخن میآورند که امروز در جنگ رسانه ای قرار داریم و فعالان عرصه فرهنگ و رسانه و تولید محتوا سربازان این نبرد هستند و جنگ تا شکست دشمن و پیروزی مردم. چگونه؟ کدام دشمن؟ کدام مردم؟
یک- چگونه؟
اینترنت متخل است. گاهی قطع و گاهی وصل، گاهی ملی و گاهی شبه ملی، گاهی از در وارد آن میشویم، گاهی از دیوار. شبکه های اجتماعی که «به تو از دور سلام»، دیگر خبری نیست از آنچه در جهان اطرافمان می گذرد و حالا «من ایرانم چو هرجا!! چه فراقی!». مارکت ها و استورهای بینالمللی بسته شده است و ما سرگردان جهان دیجیتال، کارمان شده است اخبار ورزشی دنبال کردن! و فراموش کرده ایم روزگاری در رویدادها و جشنوارههای خارجی شرکت می کردیم و امروز درگیر روزمرگی! چرا که دیگر نه پاسپورتیست برای رفتن با دو پای خویش و نه اینترنتی با دو چشم خویش و «من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود»!
دو- کدام دشمن؟
مگر نه آنکه طبق تعریف لغتنامه دهخدا دشمن یعنی «آنکه عداوت می کند به شخص و کسی که ضرر می رساند.» مگر نه آنکه دکتر معین، آن اندیشمند گیلانی، دشمن را «آن که بد فرد دیگری را خواهان است» معرفی می کند. مگر نه آنکه به آسایش و آرامش مردم متعرض میشود دشمن مردم است. آنکه اسباب بیکاری و خانه نشینی مردم امیدوار این سرزمین را در چشم به هم زدنی فراهم می کند دوستش نامیم یا دشمن؟! آنکه بی هیچ خبری و قاصدی دریچه ی ورود به جهان دیجیتال را کور می کند و اینترنت، آن نیاز اولیه مردمان عصر دیجیتال را، دچار اختلال و قطعی می کند، دوستش نامیم یا دشمن؟! آنکه نقد نخبه را اعتراض و حرف دلسوز را توهین می انگارد و عقل اندیشمند را زایل میشمرد چه بنامیم چرا که «چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم»؟ صدها کسب و کار نوپایی که مردم این سرزمین با خون دل به تنهایی شکل دادند و اکنون در سراشیبی نابودی قرار گرفته است، هیچگاه امروز را نمی دیدند که با «تنها به یک اشاره» شبان، از پا درآیند.
سه- کدام مردم؟
امروز با تعریفی جدید از مردمسالاری مواجهیم. نه در «مردمسالاری» بلکه در «مردم»سالاری. آنجا که مردم را چند دسته میکنیم و با تعریفی خودخواسته به استقبال آنها میرویم. آنجا که شعار خود را مردمیسازی دولت و تحول مردمپایه قرار می دهیم اما خبری از مردم نمیگیریم. آنجا که در بزنگاه ها «مردم» را در مقابل مردم قرار میدهیم و خبر از جدا شدن صف «مردم» از مردم میدهیم.
ایران سرزمین مردمانی است با قومیتهایی غیور و متنوع، مردمانی با اندیشه های مختلف، مردمانی با ادیان و فرقه های متفاوت، مردمانی که با تمام خصایص خود هزاران سال در صلح و آرامش در کنار هم زیسته اند و همیشه مردم بوده اند.
امروز میوه به بار نشسته مردم سالاریشان خشم، ناامیدی، حسرت و نفرت افرادیست که مردم تعریفشان نکرده ایم. شاید با رفتارهای قهری بال پرواز کبوتران شکسته شود، آسمان سیاه شود، کلاغان و کرکسان شادمان و خرامان نغمهسرایی کنند اما کبوتران آزاد پرواز را فراموش نمی کنند. تابآوری، امنیت، توسعه پایدار، آزادی اندیشه و اقتصاد غیرنفتی برای ما آرمانی بود که جوانی خود را برای پیاده سازی آن خرج کرده ایم تا ایرانی پایدار، مردمی و قوی داشته باشیم، زنهار که برخی جای درک و هضم آرمان مردم این سرزمین، تکرار بی معنی دیکتهها در سخنرانی ها را فهمیده بودند.
*فعال صنایع فرهنگی