اختصاصی حکایت گیلان | مهدیار رساطلب
چندی پیش مجموعه داستان «خونم به دردتان نمیخورد» به دستم رسید و این مجموعه زیبا را مطالعه کرده و از خواندنش لذت بردم، ضمن اینکه با چالشی شیرین دست و پنجهای نرم داشتم.
فهمیدن اصطلاحات زبانی و بومی هر منطقه در ابتدای داستانهای مجموعه خصوصا در داستان «سمت دیگر زاری بادها» باعث شد تا پیگیر معانی دقیق آنها شوم و جالب اینکه گویا در اواسط کتاب، میتوانستم معانی اصطلاحات و کلمات بومی را با توجه به جمله درک کنم و دیگر کارم بسیار راحت شد.
من به عنوان یک مخاطب و اهل قلم، از اینکه لقمه را جویده و به دهان خواننده بگذاریم مخالفم. بلکه فکر میکنم زکات ادبیات، همان به فکر واداشتن خواننده است. یعنی معتقدم خواننده با تفکر است که رشد میکند و به بالندگی فرهنگی میرسد. وگرنه خواندن یک اثر بدون تفکر، همانند بازیهای رایانهای است که کمکی به رشد کودک نکرده و مسلما به خواننده نیز کمکی نخواهد کرد.
در این اثر، هیچ نظر منفی ندارم که به چشم بخورد.
متاسفانه بعضی از دوستان تفاوت سلیقه در نوشتارها را ایراد میدانند در صورتی که این تفاوتها مشخصهی سبک هر نویسنده را نشان میدهد و به تصویر میکشد.
ما در ادبیاتمان قواعد خیلی محکمی داریم که گاهی نویسندهی ایرانی کمی از درستی این قواعد سرپیچی میکند تا بتواند منظورش را بهتر به مخاطب برساند. این جملات مطمئناً از طرف اساتید به حق نقد میشوند تا در دستاورد بعدی اتفاق نیفتد. اما به نظر بنده، کمترینِ همین سرپیچیهای ظریف در ادبیات، به مانند مهر یک نویسنده اگر اصلاح شود، هم خوبیهای خودش را دارد و هم بدیهایش را.
خوبیاش این است که از این به بعد قلمی دارید به دلخواه اساتید و عاری از هرگونه ایراد و شاید نتوانید معنی بعضی از جملات را به جان خوانندهی عادی برسانید.
و بدیاش این است که دیگر نوشتهی شما به سبک شخص خودتان نیست و خواننده از درک چیزی که در سر شما میگذرد محروم میشود.
گرچه من حتی این مورد را هم در مجموعه داستان حاضر ندیدم غیر از همان کلمات محلی.
در محفلی که کتاب خود بنده نقد شد که چرا برای درک خواننده از جغرافیای داستان و از کلمات محلی استفاده نکردهام، در جلسهی نقد کتاب «خونم به دردتان نمیخورد» خوانندگان بر این باور بودند که چرا نویسنده اینقدر از کلمات محلی استفاده کرده است. نقد بهجایی میشد اگر باور داشته باشیم که خواننده باید لقمهی آمادهی نویسنده را قورت بدهد!
مجموعه داستان «خونم به دردتان نمیخورد» که شامل هشت داستان بومی و محلی از مناطق مختلف ایران (جنوب و خصوصا بندر لنگه، گیلان و نواحی اطراف، آذربایجان و مناطق پیرامونش و...) است، چنین فاکتور فوقالعادهای داشت و من از قلم زیبای نویسندهی اثر متشکرم.