دوشنبه, 19 شهریور 1403
دوشنبه, 19 شهریور 1403
نگاهی به سیاست خارجی مصدق پس از ملی شدن صنعت نفت؛

ناکام اما سربلند

۱۴۰۰/۱۲/۲۸ ۰۹:۲۳ چاپ

اختصاصی حکایت گیلان | اسامه حسنی پور

با گذشت سال‌ها از ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد، مصدق و تصمیماتش در آن برهه‌ی زمانی همچنان از مناقشه برانگیزترین موضوعات تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود. ملی کردن صنعت نفت ایران و خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس که در نهایت به تحریم نفت ایران توسط انگلیس و قطع روابط دیپلماتیک دو کشور انجامید، از مهم‌ترین اتفاقات سیاست خارجی ایران در دوران نخست‌وزیری محمد مصدق بود. اکنون پس از حدود هفت دهه از ملی شدن صنعت نفت و به واسطه دسترسی به اسناد محرمانه وزارت امورخارجه آمریکا و انگلیس، بهتر می‌توان اتفاقات آن دوره را تحلیل کرد اما نباید فراموش کرد که هر رخداد تاریخی باید در ظرف زمانی و مکانی خودش و با بررسی عوامل تاثیرگذار در همان دوره مورد پژوهش و بررسی قرار بگیرد.

سال‌های پس از جنگ جهانی دوم دورانی بود که ایران از سوی دو ابرقدرت جهان به شدت تحت فشار بود و شوروی و انگلیس انواع و اقسام امتیازات سیاسی و اقتصادی را از کشورمان طلب می‌کردند. مصدق اما وقتی به نخست‌وزیری رسید، تلاش کرد ایده‌ای که پیش از آن و در دوران حضورش در مجلس چهاردهم مطرح کرده بود را عملی کند. سیاست موازنه منفی تنها راهی بود که می‌توانست دست بیگانگان را از منابع ایران کوتاه کند. البته برخی هم بودند که سیاست موازنه مثبت یعنی اعطای امتیازات مساوی به شوروی و انگلیس را پیشنهاد می‌کردند اما جمله معروف مصدق در پاسخ به این دسته از هم‌وطنان این بود که دادن امتیاز برابر به شوروی برای برقراری توازن بین این دو کشور، مثل این است که انسان مقطوع‌الیدی برای حفظ موازنه، راضی شود تا دست دیگر او را هم قطع کنند. فراموش نکنیم که در اوج جنگ سرد رهبران بزرگی همچون جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر، احمد سوکارنو، مارشال تیتو و قوام نکرومه با الهام گرفتن از همین ایده‌ی مصدق، جنبش عدم تعهد را بنیان نهادند.

اما مصائب و مشکلات مصدق، پس از اتخاذ سیاست موازنه منفی آغاز شد. 29 اسفند 1329، آغاز راه پر پیچ و خمی بود که مصدق طی 27 ماه صدارتش طی کرد. دوره کاری مصدق از ابتدای ملی شدن صنعت نفت تا مرداد 32 را می‌توان به چند بخش تقسیم کرد. مذاکرات با انگلیس، حضور در دیوان دادگستری بین‌المللی و دفاع از حقوق ایران، مذاکرات با آمریکا، مذاکرات با بانک بین‌المللی توسعه و عمران و در نهایت مذاکره مشترک با آمریکا و انگلیس که بررسی جداگانه این دوره‌ها در حوصله این یادداشت نمی‌گنجد اما آیا به واقع این سرسختی و سماجت مصدق بود که مانع از به نتیجه رسیدن مذاکرات می‌شد؟

در دوران مذاکرات بین ایران و طرف‌های مقابل، چند موضوع برای دو طرف محل مناقشه بود که پرداخت غرامت توسط ایران برای جبران ضرر و زیان شرکت نفت ایران و انگلیس و مقدار مبلغ آن، عدم حضور مجدد متخصصین و کارگران انگلیسی در ایران، عدم برتری انگلیسی‌ها در هیات مدیره کنسرسیوم نفتی در صورت تشکیل و نیز نحوه استخراج و توزیع نفت، از مهم‌ترین موارد اختلاف در طول مذاکرات بود. در طول تمام مذاکراتی که بین مصدق، انگلیس و آمریکا در جریان بود، هیچ‌گاه طرف انگلیسی حاضر نشد از مواضع استعماری خود دست بکشد و در تمام پیشنهادهایی که به طرف ایرانی ارائه می‌کرد، چه از نظر مالی و چه از نظر حقوقی، دست بالا را داشتند و به هیچ عنوان حاضر نبودند حاکمیت ایران بر نفت را قبول کنند.

مصدق در میانه مذاکرات بود که دریافت نه انگلیس خیال کوتاه آمدن از مواضع خود را دارد و نه می‌توان روی حسن‌نیت آمریکا حساب باز کرد. جانشینی چرچیل محافظه‌کار و سرسخت به جای اتلی از حزب کارگر و نیز ورود آیزنهاور جمهوری‌خواه به کاخ سفید پس از ترومن دموکرات که هر دو در بحبوحه مذاکرات رخ داد، کار را بیش از پیش برای مصدق دشوار نمود. پس از تحریم نفت ایران توسط انگلیس، مصدق نتوانسته بود حتی به اندازه انگشتان یک دست مشتری برای نفت ایران پیدا کند. با وخیم شدن اوضاع سیاسی و اقتصادی در داخل و ناامیدی از گشایش در مذاکرات، مصدق اندکی از مواضع اولیه خود کوتاه آمده بود و در هنگام مذاکره درباره پیشنهاد مشترک امریکا و انگلیس، حتی به این فکر افتاد که فرمول پرداخت غرامت و نیز حضور کارگران انگلیسی در ایران در قالب کنسرسیوم را بپذیرد اما حالا اگر مصدق هم می‌خواست، در داخل کسانی بودند که نمی‌خواستند. مخالفین سیاسی مصدق که از غلبه بر او از طرق قانونی و سیاسی ناامید شده بودند و همچنین دریافته بودند که انگلیسی‌ها خیال کوتاه آمدن در مذاکرات را ندارند، تنها راه نابودی نخست‌وزیر را عدم انعطاف و در نهایت شکست مصدق در مذاکرات می‌دانستند. مصدق می‌دانست که اگر از مواضع خود کوتاه بیاید و بخشی از پیشنهاد انگلیس و آمریکا را قبول کند، در داخل به او انگ خیانت و وطن‌فروشی خواهند زد و چنان عرصه را بر او تنگ می‌کنند که فرصت نفس کشیدن هم نخواهد داشت چه رسد به اداره مملکت.

نگاهی به سیاست خارجی مصدق پس از ملی شدن صنعت نفت؛

مصدق در طول مذاکرات بسیار سختی کشید. پیشنهادهای زیادی مطرح کرد و تلاش کرد تا بدون تضییع حقوق ایرانیان، به توافق با انگلیس دست پیدا کند. اما از دو طرف تحت فشار بود. نه انگلیس خیال کوتاه آمدن داشت و نه مخالفین داخلی‌اش لحظه‌ای از تخریب او دست می‌کشیدند. شاید اگر مصدق آخرین پیشنهاد را می‌پذیرفت، سرنوشت او تغییر می‌کرد اما نمی‌توان چیزی را با قطعیت پیش‌بینی کرد و باید شرایط مصدق در همان برهه زمانی را در نظر گرفت. از لحظه‌ای که فکر ملی شدن صنعت نفت در ذهن مصدق شکل گرفت تا زمان کودتا، حدود 6 سال طول کشید. شش سالی که از غرورانگیزترین و افتخارآمیزترین و در عین حال از پرتنش‌ترین ایام تاریخ معاصر ایران بود. مبارزه حق‌طلبانه و استقامت و پایداری ایران در این شش سال، مایه افتخار بود. نام مصدق و ایران در جهان پیچیده بود و چشم ملت‌های استعمارزده و رهبران‌شان به ایران دوخته شده بود. مصدق حاضر بود جان خود را فدا کند تا این موضوع با سرانجامی خوش همراه شود ولی انگلیس به هیچ عنوان نمی‌خواست ذره‌ای عقب‌نشینی کند که مبادا این موضوع برای سایر کشورهای جهان سوم تبدیل به الگو شود. در داخل هم در روزهای آخر، حتی یاران و دوستان و نزدیکان مصدق هم علیه او بودند. تنش و غوغاگری در داخل بر همه چیز چیره شده بود و رهبران جبهه ملی را از هدف اصلی خود منحرف کرده بود. در تمام این شش سال خشک‌اندیشی و خشونت بیداد می‌کرد. فضای سیاسی ایران فضایی تب‌آلود و مملو از کینه و دشمنی بود. قتل و ترور و ناسزا و شعار و لجن‌پراکنی، جایی برای خردورزی و مصلحت‌اندیشی و هم‌فکری باقی نمی‌گذاشت. مصدق نه در داخل فضایی برای عرض اندام داشت، نه در بیرون راهی برای موفقیت. کارنامه مصدق اما هر نقصانی اگر داشت، این فضیلت را داشت که دست استعمار را از منابع ایران قطع کرد و پس از آن هیچ قدرتی نتوانست نفوذی قابل مقایسه با انگلیس در ایران پیدا کند. مصدق خودباوری، وطن‌دوستی، شجاعت، سیاست‌ورزی و آزادگی را به ایرانیان آموخت و نامش را برای همیشه در تار و پود تاریخ این سرزمین جاودانه کرد.

 

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان