حکایت گیلان | فرامرز نوروزی _ تردیدی نیست که هم اکنون حدود نود درصد تیم های فوتبال در ایران (و البته در سایر رشته های ورزشی کشورمان) توسط شرکت ها و کارخانه ها و موسسه های دولتی اداره می شوند و این از چند دهه قبل بوده و هم چنان ادامه دارد که بودجه های سالیانه اغلب تیم ها را نیز همین شرکت ها و موسسه ها می پردازند. به این جهت برخی استان ها که تا چند سال پیش حتی یک تیم در لیگ دو کشور نداشتند، در حال حاضر با بودجه شرکت های دولتی در لیگ برتر هم تیم دارند و بعضی استان ها صاحب چهار - پنج تیم در لیگ برتر و لیگ یک فوتبال ایران هستند. در حالی که مربی ها و بازیکن های بومی آنان شاید به بیست درصد نیز نرسد! اما فوتبال گیلان که فقط سه بازیکن در ترکیب اصلی تیم ملی ایران انتخاب شده برای جام جهانی ۲۰۲۲ دارد و از مربی ها و بازیکنان بسیار خوبی برخوردار است، حتی یک تیم از استان خود را در لیگ برتر مشاهده نمی کند! چرا که به جز تعدادی اندک از شرکت ها و موسسه های دولتی گیلان، بقیه اهمیتی به ورزش و به فوتبال نمی دهند. اغلب مسئولان آن ها اصلا گیلانی نیستند و دفتر مرکزی شان در تهران قرار دارد! و برخی دیگر هم علاقه ای به ورزش ندارند. مسئولان ورزش گیلان نیز در صدد برنیامده اند تا این کارخانه ها را به حمایت از تیم های فوتبال گیلان ترغیب کنند.
در چنین شرایطی عجیب نیست که قهرمان سه دوره جام حذفی ایران (ملوان)، یا تیمی که ورزشگاه شهرش را به قلعه عقاب ها معروف کرده بود (چوکا) و یا حتی تیمی که در بهار سال ۱۳۹۸ در فینال جام حذفی فوتبال کشور حضور داشت (داماش)، حالا در لیگ یک، لیگ دو و متاسفانه این آخری در زیرگروه دسته سوم فوتبال ایران بازی می کنند!
یکی از عوامل مهم این پسرفت فوتبال گیلان که تا چند دهه قبل در جمع چهار استان برتر فوتبال کشورمان حضور داشت، مشکل مالی تیم ها و عدم حمایت از آن ها توسط شرکت ها و موسسه ها و همچنین عدم کمک و یاری به معدود کسانی است که در بخش خصوصی علاقه مند به سرمایه گذاری در ورزش هستند. یعنی اگر یک نفر هم پیدا شود که بخواهد از جیب خود خرج کند، نه فقط مورد حمایت قرار نمی گیرد که موانع زیادی او را از حرکت باز می دارد. برای مثال شخصی به نام سامان سهرابی که بازیکن دهه ۶۰ تیم فوتبال سبحان رشت بود و بعد در تیم های شاهین و راه آهن تهران بازی کرد و چند سالی هم به ادامه فوتبال و مدیریت باشگاه (سامی اسپرت) در ترکیه پرداخت و در حال حاضر نیز آن تیم باشگاه ترکیه ای را اداره و فعالیت می کند، حدود یک سال پیش به شهر زادگاه خود (رشت) برگشت و خواستار کمک و سازمان دهی مجدد تیم داماش شد. تیمی که هزاران هوادارش در هر شرایطی به داماش علاقه مند بوده و هستند و در بهار سال ۱۳۹۸ تا فینال جام حذفی ایران بالا رفت و تنها با یک گل به پرسپولیس تهران، قهرمان پنج ساله لیگ کشورمان، باخت. اما داماش به دلیل عدم انجام تعهدات مالی خود به یک تیم خوزستانی، متاسفانه ناگهان به مجموعه ای از هم پاشیده تبدیل شد و از آن جایگاه رفیع به زیرگروه لیگ سه کشور فرو غلتید! سامان سهرابی می خواست داماش را از نو بسازد و بدون این که از شخصی یا اداره ای کمک بگیرد، با تلاش خویش و همکاران خود و کمک حسین کارجو که مربی اش در تیم سبحان رشت بود و جوانان بسیاری را در فوتبال شمال ایران ساخته و مطرح کرده است، امید هرندی کاپیتان تیم ملی جوانان ایران و دروازه بان تیم ملی بزرگسالان ایران در دهه ۶۰ را که پیش از این در دو مرحله سرمربی گری داماش را در لیگ برتر و لیگ یک بر عهده داشت، سرمربی تیم جدید داماش کرد و زاهد ویشگاهی مربی کاربلد و باتجربه و چند مربی استخوان خرد کرده دیگر را در کنار او قرار داد. سهرابی برای تمام بازیکنان تیم هم کفش و لباس و امکانات تمرین و مسابقه خرید و کار با جدیت آغاز شد. اما نه فقط مورد حمایت قرار نگرفت که مانع تراشی ها و سنگ اندازی ها اجازه فعالیت به او نداد. به این جهت سهرابی قید کار در فوتبال رشت را زد و حدود ۲۰۰ کیلومتر از مرکز استان دور شد و به آستارا رفت و در آن جا باز با کمک حسین کارجوی کارکشته و این بار با سرمربی گری اسماعیل زاهد ویشگاهی و کمک مقصود چنددل مربی باتجربه بومی و چند نفر دیگر، تیم قدرتمندی ساخت که با اقتدار کافی و حداکثر امتیازها صعود کرد. البته به رغم برخی اختلافات میان مالک و مدیر داماش که منجر به استعفای مدیر عامل تیم آبی پوش رشتی در اواخر مسابقه ها شد، خوشبختانه داماش نیز در رور آخر و در یک بازی سخت با زحمت های محمد مختاری سرمربی خود، همکاران او و تلاش بسیار بازیکنانش توانست صعود کند. اما ای کاش در ورزش و فوتبال ایران از بخش خصوصی حمایت جدی و عملی شود. چرا که در حال حاضر دو تیم پرطرفدار رشتی (سپیدرود و داماش) نیاز به کمک مالی دارند تا در مسابقه های آینده خود موفق گردند.