به گزارش حکایت گیلان | در ساعت ۲:۳۰ بامداد دوشنبه مورخ ۳۰ خرداد ۱۳۹۰ یکی از اتاقهای ساختمان قدس، دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در اقدامی خرابکارانه دچار حریق شد و تمام وسایل آن در آتش سوخت. بنا به اطلاعیه روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت، «در این اقدام قابل تامل و مشکوک، شخصی با ورود به ساختمان قدس، به وسیلهای اتاق محل استقرار منشیهای آیتالله هاشمی رفسنجانی را به آتش کشید و متواری شد»
حالا محسن هاشمی در گفتگویی بخشهایی از خاطرات هاشمی رفسنجانی در آن سال را منتشر کرده است.
محسن هاشمی در گفتوگوی ویدئویی با اعتمادآنلاین با اشاره به ورود مشکوک یک فرد به دفتر مجمع در زمان آیتالله هاشمی گفت: فردی نیمهشب وارد مجمع شده بود که خبر آن همان موقع هم منتشر شد. این فرد به اتاق منشیها رفته بود و آنجا آتشسوزی ایجاد کرده بود که یکی از منشیها هم در آن حادثه زخمی شد. بعد همه نگران بودند که چگونه این فرد میتواند با این همه سیستم امنیتی وارد شود.
فردی نیمهشب وارد مجمع شده بود که خبر آن همان موقع هم منتشر شد. این فرد به اتاق منشیها رفته بود و آنجا آتشسوزی ایجاد کرده بود که یکی از منشیها هم در آن حادثه زخمی شد. بعد همه نگران بودند که چگونه این فرد میتواند با این همه سیستم امنیتی وارد شود. یکی از دوربینهای مجمع هم تصویر این فرد را گرفته بود.
آن زمان دست ما هم بازتر بود، اما کسی این ماجرا را رسیدگی نمیکرد. بعداً که من رجوع کردم به خاطرات ابوی که ایشان در این مورد چه نوشتهاند تا دقیق صحبت کنم، ایشان نوشتهاند: «بعد از جلسه آقای امیری قائممقام وزارت کشور آمدند... از ایشان خواستم که از آگاهی بخواهند که چرا تاکنون فردی که اقدام به آتش زدن دفتر منشیهای مجمع نموده علیرغم دستور صریح ستاد کل معرفی نمیکنند.» چند وقت گذشته و خود ایشان پیگیری کردند. باز جلوتر میآییم و در خاطراتشان نوشتهاند: «آقای شجاعی ]فرمانده حفاظت آیتالله هاشمی[ گزارش داد آن جوانکی که اتاق مجمع را آتش زده بود توسط سپاه به مجمع آوردهاند و اعتراف کرده ولی مطالبی گفته که احتمالاً مجبورش کردهاند بگوید... من نوشتم که این گزارش مخدوش است. احتمالاً برای رفع تکلیف چنین صحنهسازی شده. قرار شد فردا چند نفر از مسئولان سپاه بیایند برای جواب سوالهای من.»
از زمان حادثه ورود مشکوک به دفتر مجمع دنبال این بودند که محافظین آیتالله هاشمی را عوض کنند، دلیلشان هم این بود که آنها به سن بازنشستگی رسیدهاند و باید جابهجا شوند
ایشان دوباره نوشتهاند: «آقای سردار گرجیزاده و... از حفاظت آمدند و گزارش کامل بازداشت فردی که 2 بار دفتر منشیهای مجمع را به آتش کشیده دادند که اعتراف کرده ولی در اعترافاتش گفته منظورش قتل رهبری بوده. از عالم غیب مطلع شده که خود او شاه میشود و لذا تصمیم گرفته رهبری را بکشد که به جای او بنشیند که موفق نشده.»
یعنی وقتی به دفتر مجمع میآید فکر میکرده آمده بالا سر رهبری... بعد حاجآقا نوشتهاند: «در مورد صداقت استظهاراتش چند شبهه کردم. قرار شد خود او را بیاورند که از او سوال شود و با قاضی او صحبت نمایم. تذکراتی هم در مورد سختگیریشان درباره مسئولیتهای قدیمی نیروهای تیم خودم دادم.» یعنی همان موقع بود که اینها دنبال این بودند که محافظین آیتالله هاشمی را عوض کنند و دلیلشان هم این بود که اینها به سن بازنشستگی رسیدهاند و باید جابهجا شوند.
آیتالله هاشمی هم میگفتند مدتی دیگر بمانند. بعضی از آنها جابهجا شدند و بعضی دیگر ماندند، اما یک بخش جدیدی را در تیم حفاظت تزریق کردند.