حکایت گیلان | آرش راهبر _ «وقتی کسی خودش را به خواب زده محال است بتوانید بیدارش کنید حتی اگر هزار بار نیز بر سر او بانگ بزنید!» این حکایت رسانهها و فوتبال ایران، خصوصا پرسپولیس و استقلال است که برای هزارمین بار در تلهای افتادهاند که از قبل جای آن را میدانستند، ماجرایی که دیگر از فرط تکرار، ملالآور و نخنما شده و حس و حالی برای افکار عمومی نیز باقی نگذاشته که از خودشان جوش و خروشی نشان دهند.
هواداران دو تیم هم که ناباورانه به دنبال معجزهای هستند تا شاید دوباره دو تیم محبوب آنها به عرصه آسیا بازگردد و رویاهای آنها را به خاطره بدل کند. اما ظاهرا این توبمیری دیگر از آن توبمیریها نیست و آبی و قرمز پایتخت باز هم سرشان به سنگ خورده و این دفعه دیگر کاری هم از دستشان برنمیآید، نه از آنها و نه از فدراسیون فوتبال و نه بابا حمید در وزارت ورزش و نه حتی بابا شیخ سلمان رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا...
این بار AFC حتی نمیتواند روی حضور پرشور و صدهزار نفری هواداران فوتبال ایران که در سراسر قاره بینظیر هستند حساب کند و حتی لیگ برتر خودمان هم از این نعمت بزرگ محروم مانده و به نظر میآید این محرومیتی خودخواسته است و فدراسیون فوتبال از نگرانی اینکه چه جوری تماشاگران زن را به ورزشگاه راه بدهد، کلا قید حضور طرفداران را زده و چه بهانهای بهتر از سویه لامبدا و دلتا و اُمیکرون که هر هفته سر و کله یکیشان پیدا میشود!
هواداران دو تیم شاید بر حسب عادت تا دوشنبه کذایی هم صبر کنند تا ببینند بالاخره تکلیف حضور استقلال و پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا چه میشود اما خیلی از آنها هم همین حالا به این باور رسیدهاند که تیم محبوبشان این بار شانسی برای رویارویی با رقبای آسیایی ندارد و بالاخره باید مسائل و الزاماتش را برای حضور در آسیا حل و فصل کند. اصلا خیلیها مستقیما میگویند که «خوب شد که اینجوری شد!» بلکه بالاخره برای اولین و آخرین بار دو تیم پرهوادار به معنای واقعی حرفهای عمل کنند و ساز و کار باشگاهداری حرفهای را پی بگیرند و بدهیهایشان را به بازیکن خارجی و اداره مالیات و بقال و چغّال بپردازند و مثل آدم بچسبند که به کار اصلیشان که فوتبال است و فوتبال و فوتبال...
اما خب چه میشود کرد، فوتبال آیینه تمامنمای یک مملکت در زمینههای مختلف است و بیانضباطیهای استقلال و پرسپولیس را باید تا سرچشمه آن که دولت و حاکمیت و مجلس و صدا و سیماست باید دنبال کرد. ساختار دولتی و حکومتی که این دو تیم را بدبخت کرده در عرصههای دیگر مملکت هم به وفور دیده میشود منتها همه آن نهادها و دستگاهها که قرار نیست در رقابتهای آسیایی شرکت کنند و الزامات بینالمللی را بپذیرند!
با این اوصاف واقعا نمیدانیم که در مورد حذف استقلال و پرسپولیس از آسیا باید نارحت باشیم یا خوشحال؟ شاید ماجرای پیشآمده برای این دو تیم سرآغاز تغییرات خوب و سرنوشتساز نه تنها در فوتبال که در عرصههای دیگر باشد. شاید هم با حذف از رقابت قارهای، کک مسئولان و دستاندرکاران هم نگزد و همه چیز مشمول زمان شود و حتی هواداران هم یادشان برود که این دو تیم یک زمانی چه دبدبه و کبکبهای در آسیا داشتهاند. حتی ممکن است به تدریج فوتبال ملی ما هم همین اتفاق برایش تکرار شود و از گردونه جهانی خارج شود! انگار که نه خانی آمده و نه خانی رفته!
به هر حال تکرار یک تراژدی برای دو تیم پرطرفدار اما دولتی ایران دارد به جایی رسیده که خود یک تراژدی را در ذهن فوتبال ایران ساخته است. فقط خدا به دادمان برسد...