جمعه, 07 اردیبهشت 1403
جمعه, 07 اردیبهشت 1403

به گزارش حکایت گیلان | تحلیل های فراوانی در باره تحولات اخیر افغانستان مطرح است. مردم افغانستان با تسلط دوباره اسلام سیاسی طالبانی با شرایطی سخت و توام با بی مهری دولت ها مواجه اند. بدون تردید افغانستان یک پارچه، مستقل و دارای نظام جمهوری حق مردم آن کشور است. خواسته ها و مبارزات جبهه مقاومت ملی برای ایجاد افغانستانی واحد با نظام سیاسی "همه شمول" و آزاد مورد قبول و حمایت همه آزادیخواهان است که پرداختن به آنها نیاز به زمان دارد. در این یادداشت اما به مواضع اخیر جمهوری اسلامی ایران از زاویه ای دیگر می پردازیم. 

 ?تا این لحظه، موضع دولت ایران نه تنها نسبت به مردم افغانستان و طالبان، که در مقایسه با دیگر تحولات منطقه ای و بین المللی اخیر هم تفاوت دارد. سکوت توام با تطهیر طالبان را می توان دلیلی بر چرخش آشکار دانست. این چرخش اگر کلی و فراگیر باشد، مثبت و اگر مقطعی و فقط در برابر طالبان باشد، فاجعه بار خواهد بود. در معنای اول، زمینه اصلاح دوفاکتو یا عملی و در معنای دوم نقض قانون اساسی رخ می دهد. (اصلاح دوفاکتو در برابر اصلاح قانونی روشی متداول در برخی حکومت هاست؛ هر چند مزایای این نوع اصلاح، مطابق خواست و نیاز حاکمان است نه ملت.)   

اگر این رویکرد ادامه یابد، فارغ از این که حکومت ایران متحد آمریکا و اروپا باشد یا چین و روسیه، در درجه اول به معنای پذیرش و رعایت قواعد بازی در روابط بین الملل است که پایانی واقعگرایانه بر آرمانگرایی مندرج در قانون اساسی خواهد بود. یعنی اصول قانون اساسی (به طور مشخص فصل دهم) و نیز سیاست های اعلامی و اجرائی چهار دهه ی گذشته مبنی بر خویشاوند پنداری کشورهای همسایه و برادری ملل مسلمان را به نفع قواعد سیاست بین الملل اصلاح عملی می کند. در این صورت، تحول بزرگی در سیاست خارجی کشور رخ می دهد که جای تامل و تحلیل دارد. هر چند سئوال اساسی مطرح می شود که حالا چرا؟ چرا با ملت افغانستانی که همراه و پاره تن ایران است؟   

رسیدن به چنین تحول بنیادی در سیاست بین الملل دور از ذهن نیست. چون یکی از نتایج یک دست کردن قدرت چاره اندیشی گروه حاکم برای زیست بین المللی و حفط این قدرت است. اینجاست که پذیرش قواعد بازی روابط بین الملل برای بقا ضرورت می یابد. اگر این تحول یک استراتژی باشد نه تاکتیک، می توان مثبت ارزیابی کرد. اما کاش این اتفاق در روابط با عربستان می افتاد. کاش این چرخش واقعگرایانه در قبال بحران سوریه رخ می داد. هیچ بعید نیست که جریان اصولگرای حاکم بر قوای سه گانه بالاخره از تجربه های حضور در عراق، سوریه، یمن و حتی فلسطین و لبنان به این تحلیل درست رسیده باشد که ایجاد این همه تعهد و هزینه در روابط بین الملل نیازمند منابع و سرمایه ی هنگفت است که ثروت محدود کشور گنجایش آن را ندارد. گسترش تعهد بین المللی و ضرورت تامین و توسعه داخلی نیازمند انباشت سرمایه است که با آرمانگرایی صرف به دست نمی آید ... تجربه ای هر چند دیر، ولی قابل ارزیابی است. 

 مردم و مبارزان آزادیخواه افغانستان از ما سیاست خارجی غیر اصولی مطالبه نمی کنند. آنها از دولت ایران فقط حمایت دیپلماتیک را انتظار دارند. نگرانی در این است که جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود خواست و رای اکثریت دو ملت دوست و برادر را نادیده بگیرد و به نرمش در برابر اسلام طالبانی بسنده کند که نه مورد قبول ملت ایران است و نه مورد انتظار آزادیخواهان افغانستان.

نویسنده: محمد باقر شیخی

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان