حکایت گیلان | سید ابراهیم رئیسی گفته است: «ما ابایی از مذاکره نداریم، اما گفتوگو با فشار چه نوع گفتوگویی است؟ من قبلا گفتهام گفتوگو و مذاکره در دستور کار دولت است. آنچه ما دنبال آن هستیم رفع تحریمهاست و ما از منافع ملت یک قدم عقبنشینی نخواهیم کرد. مذاکره، باید نتیجهمحور باشد، نه گفتوگو برای گفتوگو و نه مذاکره برای مذاکره.»
اینکه آقای رئیسی از مذاکره ابایی ندارد، بسیار عالی است.
اینکه مذاکره در دستور کار دولت است، از آن هم عالیتر!
اینکه دولت در پی رفع تحریمهاست، از هر دو بهتر!
با این همه، پس چرا مذاکره به قصد رفع تحریمها از سوی دولت هر چه سریعتر آغاز نمیشود؟
آقای رئیسی ظاهراً پاسخ این پرسش را هم در سخنان خود داده است:
چون مذاکرۀ همراه با فشار نادرست است.
چون از "منافع ملت" نباید یک قدم عقبنشینی شود.
چون مذاکره باید نتیجهمحور باشد نه مذاکره به قصد مذاکره.
به نظرم این گزارههای سه گانه که عملاً به قصد تخفیف اهمیت مذاکره بیان شدهاند، معیوب و مبهمند، زیرا:
1. مذاکره در سطح روابط بین کشورها همچون گفتگوی دوستانۀ بین دو فرد نیست که انتظار روَد خالی از هرگونه اعمال فشار باشد. طبیعی است که هر کشوری در پشت میز مذاکره میکوشد تا حداکثر امتیاز را به دست آورد و کمترین امتیاز ممکن را به طرف مقابل دهد. این امر، مستلزم به کارگیریِ محتاطانۀ اهرمهای قدرت و فشارِ طرفهای مذاکره علیه یکدیگر است. مگر خودِ جمهوری اسلامی در مذاکرات خود با دیگر کشورها همین کار را نمیکند؟ اگر نمیکند پس همین مصوبۀ مجلس تحت نام« اقدام راهبردی برای لغو تحریمها... » برای چیست؟
2. «منافع ملت» دقیقاً چیست که نباید یک قدم از آن عقبنشینی شود؟ در واقع تمام نزاعهای سیاسی داخلی بر سر تعیین مصادیق همین «منافع ملت» است. آیا منافع ملت با غنیسازی بیشتر اورانیوم تأمین میشود و یا با رفع تحریمها؟ اگر این پرسش را در برابر اعضای جبهۀ پایداری بگذارید بیدرنگ پاسخ میدهند، غنیسازی اورانیوم چون اکثریت ملت هم همین را میگویند! اگر از من بپرسند میگویم رفع تحریمها چون اکثریت ملت همین را میخواهند! نظر اکثریت مردم اما از چه راهی قابل احراز است؟ نظر غیررسمی اکثریت مردم از راه نظرسنجی و نظر رسمی آنها از راه همهپرسی روشن میشود. نظرسنجیها در کشور ما اما اغلب جانبدارانه و غیرعلمی است و همه پرسی هم که حکم تابو و کفر ابلیس را دارد! پس چاره چیست؟ با این وضع ظاهراً چارهای نیست و گویا قرار است افراد و گروهها و جناحها هر کدام طبق امیال خود «منافع ملت» را تعریف و مصداقیابی کنند و بر سرِ آن به جان هم بیفتند! آنچه هم این وسط البته به جایی نرسد فریاد اقشار گوناگونِ ملت است!
ظاهراً آقای رئیسی در موردِ "منافع ملت" به جمعبندی روشنی نرسیده است. او باید روشن کند که منافع ملت را در رفع تحریمها میجوید یا چرخش سانتریفیوژها. اگر بگوید هر دو، به امری غیرممکن ارجاع داده است چرا که جمع این دو به لحاظ عملی محال مینماید.
3. مذاکره در نظام بینالملل معمولاً به قصد دستیابی به نتیجه انجام میشود مگر اینکه یک طرف بخواهد از طریق مذاکره، شناسایی دوفاکتوی طرف دیگر را به دست آورد و یا انجام کاری را حتیالمقدور به تأخیر اندازد. جز این دو مورد، مذاکره به قصد مذاکره در روابط بین دولتها جایی ندارد.
در مورد برنامۀ هستهای ایران، قبلاً مذاکرات مفصلی صورت گرفته است، بنابراین، شناسایی دوفاکتو در این مورد اساس و بنیانی ندارد. "تأخیر در انجام کار" هم در این موضوع فرض بیپایهای است، زیرا اگر منظور عدم لغو تحریمها باشد که بدون مذاکره این کار راحتتر و موجهتر پیش میرود.
بنابراین، "مذاکره به قصد مذاکره" در مورد برنامۀ هستهای ایران لفظی تو خالی است که عمدتاً به قصد گریز از مذاکره بر سر زبانها افتاده و لازم است مسئولان از به کارگیری آن اجتناب کنند.
نویسنده:احمد زید آبادی