اختصاصی حکایت گیلان | طاها عبداللهی _ ماجرای مرد برهنه آستارا پیش از آنکه در دنیای رسانههای مجوزدار منتشر شود به قدری چرخید که خود را به دنیای خبر تحمیل کرد. هر چند که تفاسیر متفاوتی منتشر شده بود و گروهی نیز تلاش کردند که اصل موضوع را با هزار و یک فوت و فن به کوچه بن بست تهمت و افترا و آدم ربایی و باج خواهی بکشانند.
«بنا به گفته خبرگزاری رکنا مدیر یکی از ادارات بیمه آستارا پس از انتشار فیلم برهنگی بازادشت و عزل شده است. این رییس بیمه توسط مردم خشمگین و در حالی که برهنه بود از ساختمان اداری اش بیرون کشیده شد و به شدت کتک خورد. رییس بیمه پس از انتشار فیلم برهنگی و عکسهای خلوتی با زن متاهل در محل کارش بازداشت و بعد از این فاجعه از پست مدیریتی اش برکنار شد».
دوستی خبرنگار از اهالی آستارا با تایید اصالت تصاویر منتشر شده گفت: مقامهای دولتی و امنیتی آستارایی تصمیم گرفتند که ابتدا رسانه ها را از انتشار ماجرا منع کنند و 7 نفر از عوامل درگیری با آقای مدیر را نیز بازداشت کردند تا این کار ناپسند اخلاقی با زنی شوهر دار توسط یک مدیر دولتی در روز عرفه و یک روز پیش از عید قربان چندان به چشم نیاید. اما چرا مقامهای محلی هر بار گزینه سانسور را در پیش میگیرند؟
آیا آبروی خطارکاران و حریم انسانی را پاس میدارند یا اینکه ژست اخلاق مداری و جایگاه مقامات و مدیران نباید خدشه دار شود؟
همانند ماجرای فرمانداری لنگرود و اتاق آقای فرماندار این رویداد نیز در یک اداره دولتی و ساعتهای اداری متعلق به مردم اتفاق افتاده است و از این نظر دیگر ماجرایی خصوصی دو نفره نیست و رنگ و بوی عمومی نیز به خود گرفته است.
موضوع جنسیتی برای جامعه ما طی 40 سال گذشته همواره در کانون توجه بوده و تلاش عده ای از مسئولان هم همیشه این است که راههای دسترسی به صحنه های نمایش چنین مواردی هر چه بیشتر محدود شود.
سالها مبارزه سخت با ویدیو، گیرنده های تلویزیونی و رادیویی ماهواره ای، لوح های فشرده حاوی صحنه های نمایش شوهای تلویزیونی و پورن و اخیرا شبکه اجتماعی به شکلی است که عموما مردم استفاده کننده از آنها در نظر گرفته میشوند. مردمی که باید دست از این الگوهای پوچ و بی ارزش اعم از مجری، خواننده، پورن استار ... بردارند. سالها مردم متهم اصلی بوده اند و مدیر در خدمت دولت و حاکمیت فردی پاک دست! مشاهده این گونه تصاویر تردیدی جدی برای بیننده ایجاد میکند و همه آن شعارها را یک باره به چالش میکشد. مدیرانی که شرط روی کار آمدن شان، ریش، تسبیح، انگشتر، یقه بسته پیراهن، کت و شلوار، حضور در مراسم مذهبی و ندای بلند دعا و نمازشان است. آیا مدیران این چنینی در هر سطحی تصمیم گرفته اند که در ظاهر مذهبی باشد و در خلوت از ستاره های فیلم های مستجهن تبعیت کنند یا اینکه این مورد اخیر گیلان استثنا هستند و پیش از این چنین چیزی موجود نبوده و پس از این نیز دیگر تکرار نمیشود؟ البته نگارنده بنا را بر پاک دستی میگذارد. اما اینکه فضیلت را به مدیر نسبت دهیم و رذیلت را به مردم وصله بزنیم نیز در جای خود قابل مباحثه است .
سمت دیگر ماجرای رییس اداره بیمه، عمل مردان غیرتی و خشمگین آستارا است که وی را در همان حال لخت با فحاشی و کتک و پس گردنی از اداره بیرون کشیده اند. این کار نیز همانند آن عمل قبیح درون اداره چندان درست نیست و خطاکار هم حقوقی دارد. ولی این واقعه نشان میدهد که شالوده اصلی جامعه این پدیده را چنان زشت میداند که سرسختانه با آن در هر جایی مقابله میکند. اینکه مردم نمیپذیرند شرف، اخلاق و ناموس از سوی هر کسی و حتی صاحب جایگاهی خدشه دار شود را باید به فال نیک گرفت. همین تلاش را با باید به نیکی پاس بداریم ولی هر تلاشی را باید قاعده مند کنیم تا همانند تف سربالا به صورت خودمان نخورد. مردم باید آموزش ببینند تا به خشم خود غلبه کنند تا دچار حسرتی احساسی نشوند.