پنجشنبه, 30 فروردین 1403
پنجشنبه, 30 فروردین 1403

به گزارش حکایت گیلان | ۶۶سال پیش تهران آخرین روزهای تیرماه رابا فریاد مردمانش به پایان برد.«مصدق پیروز است»،«یا مرگ یا مصدق»،«زنده باد مصدق عزیز»،«مرگ بر قوام» و… بخشی از شعارهایی بودکه درگرم ترین روزهای تابستان سال ۱۳۳۱ درخیابان های تهران طنین انداز شدوآخرین روزهای تیرسال ۳۱ را در تهران به روزهای آتش و خون و گلوله تبدیل کرد.

قیام مردمی ۳۰ تیر ۱۳۳۱در حمایت از نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق یکی از بزنگاه‌های تاثیرگذار در تاریخ معاصر کشورمان محسوب می‌شود که هم از لحاظ پیامدهای تاریخی و هم از منظر تئوری‌های مربوط به علم سیاست و جامعه‌شناسی، از اهمیت انکارناپذیری برخوردار است. نکته مهم این است که نطفه کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، یک سال پیشتر و در جریان حوادث تیر۱۳۳۱ بسته شدو از این رو، واکاوی درباره قیام ۳۰ تیر می‌تواند بسترها و زمینه‌های کودتای ۲۸مرداد را نیز مشخص کند.

دستی که شاه نخوانده بود

شاید در آن روزها کمتر کسی تصور می کرد که عزل مصدق توسط محمدرضا شاه می تواند منجر به چنان آشوبی در تهران شود؛ آشوبی که قوام به عنوان نخست وزیر تازه را خواهد بلعید و شاید تا ابد لکه ننگی بر دامن همه تلاش هایش در دوره‌های مختلف نخست وزیری برجای خواهد گذاشت. در یک هماورد بزرگ و انقلاب ۱۰۵ ساعته ، مردمان پایتخت در حالی که باران گلوله بر سر آنان ریخته می شد آن قدر در خیابان ماندند و ایستادگی کردند تا نخست وزیر محبوب خود را دوباره برصدر نشاندند. آن گاه که شاه حکم به نخست‌وزیری قوام می‌داد ، خود نیز باور و تصور نداشت که با چنان مقاومتی از سوی مردم مواجه شود که برای سال ها در یادها باقی بماند. پس از انقلاب مشروطه و کمی بعدتر اشغال تهران توسط مشروطه خواهان دیگر کسی چنان روزهایی را به یاد نمی آورد تا آن که ۲۸ تیر ۱۳۳۱ رسید.

روزی که یک شهر و یک ملت برای یک خواست بزرگ هم صدا شدند. مردمانی با دست های خالی و مشت های گره کرده که به شکلی غریب تا پای جان در برابر گلوله و گاز اشک آور و سرنیزه مقاومت کردند و سرانجام نیز پیروز شدند.

شهدای خفته در ابن بابویه

هر چند در این مسیر سخت فرزندان عزیزی را نیز از دست دادند. شهدایی که اکنون تعدادی از آنان در گورستان ابن‌بابویه به خاک سپرده شده اند وچه جوانانی که با خون خود از درخت نوپای دموکراسی حفاظت می کردند.

هفته نامه تهران مصور چاپ ۳ مرداد ۱۳۳۱ در همان زمان در گزارشی در همین رابطه به مجروح شدن حدود ۲۰۰۰ نفر در درگیری های ۳۰ تیر اشاره می کند.در بخشی دیگر از گزارش این هفته نامه در همان زمان آمده است که:«همین که عصر روز پنجشنبه گذشت، مسلم شد مصدق از کار کناره گرفته و قوام زمامدار شد،از نیمه شب به بعد در یکی از کوچه‌های تنگ و تاریک جنوب شهر ۱۵ نفر از مردان فداکار احزاب و جمعیت‌های طرفدار دکتر مصدق اجتماع کرده و حوالی صبح موافقت شد که جبهه واحدی برای مبارزه با قوام تشکیل دهند و طبق برنامه معین و مشخصی از صبح روز شنبه جهاد خود را در راه حق و آزادی آغازکنند. در نتیجه جبهه ملی ، حزب زحمتکشان، مجمع مسلمانان مجاهد و حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم ، حزب ایران و ۱۲ جمعیت و صنف مختلف با یکدیگر متحد شدند.»

۱۰۵ ساعت مقاومت جانانه

شاید کمتر کسی از این ائتلاف تصور می‌کرد که تنها ۱۰۵ ساعت بعد مردم تهران و شهرهایی چون کرمانشاه ،اهواز،آبادان،تبریز،رشت و … چنان مقاومتی در مقابل نخست‌وزیری قوام خواهند کرد که دربار نه تنها تسلیم عزل قوام می شود که مصدق را نیز به نخست وزیری بازخواهد گرداند. آن چه رمز غریب پیروزی مردم در آن زمان بود در وهله نخست ورود آیت ا… کاشانی به میدان عمل و همدلی و همیاری تام و تمام احزاب بدون هیچ پیش شرط و کنار هم بود و در مرحله بعد آنچه مردم تهران در روزهای بعد از دل و جان برای مصدق در کف خیابان ها انجام دادند.

روز شنبه ۲۸ تیرماه ۱۳۳۱ اما تهران روز متشنجی را آغاز کرد. طبق گزارش تهران مصور،«آفتاب شنبه هنوز طلوع نکرده بود که تانک های عظیم شرمن و هزاران سرباز و پاسبان به دستور قوام در شهر گماشته شدند و به اصطلاح مواضع سوق‌الجیشی را برای ایجاد جنگ داخلی متصرف شدند.هدف اولیه قوام جلوگیری از تعطیل بازار بودو برای همین منظور صبح روزجمعه ، رادیو تهران که به دست طرفداران قوام افتاده بود با آب و تاب فراوان خبر شرفیابی سران اصناف را در منرل جناب اشرف و دست بوسی آن ها را داد. ولی با وجود این روز بعد بازار‌ی‌های رشید و شجاع که بزرگ‌ترین قوای ضد استعماری ایران را تشکیل می دهند ، دکان های خو د را بسته در خیابان‌ها اجتماع کرده فریاد (مرده باد قوام ، زنده باد مصدق و کاشانی) می‌کشیدند».

مهلت ۴۸ ساعته کاشانی به دربار و قوام

در پایان ۲۹ تیر مردم آمادگی زیادی پیدا کرده بودند تا روز بعد در برابر قدرت دربار و قوام به مقابله برخیزند. آیت‌ا…کاشانی هم در مصاحبه‌ با خبرنگاران داخلی و خارجی به‌صراحت اعلام کرد: «اگر قوام ظرف ۴۸ ساعت نرود اعلام جهاد خواهم کرد و شخصاً کفن‌پوشیده پیشاپیش مردم به مبارزه خواهم پرداخت‌.»

آن چه می‌توان از روزهای پیش از ۳۰ تیر دریافت این مهم است که تهران شهری در وضعیت حکومت نظامی و ملتهب از امکان جنگ داخلی بوده است. بخشی از مردم تهران در آن روزها برای نخستین بار در زندگی خود با تانک مواجه شده‌اند و ابزار جنگی را می دیدند که پیش از این آن ها را به چشم ندیده بودند. شاید کمتر کسی باور می‌کردپاسخ به خواست مردم در آن زمان توسط حاکمیت چنان خشونت بی‌امانی باشد؛ خشونتی که صدها نفر را غرق خون کرد و سنگفرش خیابان های تهران را از خون ده‌ها جوان ایرانی گلگون ساخت.

خبرنگار تهران مصور ۳ مرداد ۱۳۳۱،حادثه را این گونه توصیف می کند که:«روز دوشنبه در تهران روز خون بود، اولین حادثه ناگوار از جلو مجلس شروع شد، ساعت ۸ صبح عده ای از مردم در حالی که جنازه مردی را که نیم ساعت قبل جلوی بازار شهیده شده بود روی دست داشتند و پیراهن خون آلود او را روی چوب بلند کرده بودند به طرف مجلس رفتند. هدف این عده تحصن در مجلس و دادخواهی از کشتار قوام بود. عده ای از نمایندگان و کارکنان مجلس پشت میله ها ایستاده ، از فریاد غضب آلود مردم سخت متاثر شده و عده ای از آن ها به گریه افتادند.سرهنگ قربانی افسر پلیس و سرهنگ گیلانشاه افسر ارتش که فرماندهی میدان بهارستان را به عهده داشتند ابتدا صفی از نظامی‌ها که پشت سر آن ها قوای پلیس قرار داشت تشکیل داده و خواستند با سرنیزه جمعیت را متفرق کنند ولی مردم پیش می رفتند».

جاودانه در تاریخ ایران

به نظر می‌رسد که هر چند تهران روزهای داغی را در ۲۸ و ۲۹ تیرماه ۱۳۳۱ از سر گذرانده بود امابنا بود۳۰تیر ۱۳۳۱ روزی متفاوت در تقویم تاریخ ایرانیان شود.

تهران آن روز ، شاهد یکی از غریب ترین صفوف در هم تنیده ایرانیان بود. نیروهای دولتی در کنار قوای ارتش سعی می کردند تامردم را عقب برانند اما در اولین ساعات صبح بود که با همه خشونتی که به خرج داده شد ، قوای متحد دولتی ناچار می شود تا لاله زار عقب برود و تقریبا بهارستان به دست مردم معترض می افتد.به روایت روزنامه اطلاعات، نخستین گلوله در خیابان نظامیه‌‌ شلیک و درگیری از آنجا آغاز می شود: «فریادهای ما مصدق را می‌خواهیم از اینجا شنیده می‌شود.سرهنگ گیلانشاه در اثر تفنگ مجروح شده است. یک گروهبان ارتش و تعدادی از مردم در اینجا زخمی شدند».

روایت تهران مصور اما حکایت دیگری را نیز بازگو می‌کند. تهران مصور می نویسد:«یکی از جوانان که لباس مخصوص به تن داشت جلو رفته و فریاد می زند«زنده باد مصدق.هنوز فریاد او در فضا طنین انداز بود که گلوله ای به سینه اوخورد و همان دم به زمین افتاد. این جوان شجاع میرعبدالباقی نام داشت که باز در آخرین لحظه زندگی فریاد زد «پاینده ایران». بلافاصله رگبار مسلسل به طرف جمعیت بارید و ۱۴ نفر به خاک و خون درغلطیدند،جمعیت به طرف کوچه پشت مجلس و کوچه‌های فرعی عقب رفتند».

یک نکته مهم اما در مورد قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در تمامی گزارش‌های آن زمان در مجلات و نشریات و روزنامه ها به‌چشم می‌خورد این موضوع است که گستردگی حضور مردم در سطح شهر بسیار زیاد بوده است. از سویی به بازار و بهارستان و لاله زار می رسیده و از سویی دیگر تا خیابان‌های غربی شهر و حتی به سمت شمال و کاخ شاه نیز گسترده بوده است. گویا آن روزساکنان تهران قصد نداشته اند در خانه بمانند و یکپارچه کف خیابان‌های شهر را به تصرف خود در آورده اند.

هر چه از ظهر می گذرد و مردم بیشتر از قبل مقاومت می کنند

هر چه زمان از ظهر حادثه می‌گذرد، سطح خشونت با مردم افزایش می‌یابد و در عین حال به نظر می‌رسد مقاومت و ایستادگی مردم نیز فزون‌تر شده است. مردمی که دو روز گذشته را در اعتصاب و تظاهرات گذرانده‌اند حالا یکپارچه با فریاد یا مصدق یا مرگ خیابان‌های تهران را به تصرف خود درآورده اند.

در میان همه گزارش ها اما گزارش روزنامه «باختر امروز» جالب تر است. باختر امروز از بهارستانی می‌نویسد که یک زن در آن روی دوش زنان رفته بود و نطق می‌کردو هر چه به تعداد شهدا و مجروحان اضافه می‌شد انگار بر سیل جمعیت که پیش می‌آمد نیز اضافه می‌شد. در بخشی از گزارش این روزنامه آمده است که:«بالاخره ماموران به‌ سوی جمعیت یورش آوردند و در اینجا یک پسربچه ۱۲ساله گلوله خورد و به قتل رسید.پسربچه‌ای که نامش را نمی‌دانیم».

خبر حالا به شهرهای دیگر رسیده بود. کرمانشاه و تبریز نیز به پا خواسته بودند و صدها نفر در میدان شهرداری سابق کرمانشاه تجمع کرده و خواهان استعفای قوام بودند.

ساعت پنج عصر خبر استعفا در شهرپیچید

بنا به گزارش تهران مصور، علیرضا پهلوی،برادر شاه که به شهر رفته بود با گزارش های ناگواری بازگشت. حتی اگر شاه خیال گرفتن انتقام از قوام را نیز درسرداشت حالا شهر یکپارچه در فریاد «یا مرگ یا مصدق» و«زنده باد کاشانی و مرگ بر قوام» می سوخت و این شعله ها می توانست کل کاخ سلطنت را زیر ورو کند. نمایندگان دولت و شاه با عجله به ملاقات آیت‌ا… کاشانی رفتندتاوی را به آرام کردن مردم راضی کننداما کاشانی باصراحت درخواست آنان را رد کرده و تاکید کرد که اگر قوام کنار نرود، اعلام جهاد خواهد کرد. شاه که موقعیت را حساس دید،دولت قوام را در غروب روز ۳۰ تیر برکنار کرد.حدود ساعت پنج عصربود که پس از ۱۰۵ساعت مقاومت جانانه مردم ،خبری در شهر پیچید؛قوام استعفا داده است.این خبر اما برای مردم خشمگین که حالا در هرم تند آفتاب خون داده و جان را کف دست گرفته بودندکافی نبود.در‌‌‌‌ همان روز از ۶۴ نماینده مجلس ۶۱ نفر به زمامداری دکتر محمدمصدق رای دادند و شاه نیز مجبور به صدور فرمان نخست‌وزیری مصدق در سی و یکم تیر شد. به‌این صورت جنبش مردمی توانست با حمایت از دکتر مصدق دولت مورد درخواست خود را تعیین کند.

تشییع پیکر شهدا در دستور کار

قوام رفته بود اما کار مردم خاتمه نیافته بود. در آن روز تاریخی،۲۵ تن از بهترین فرزندان این سرزمین در تهران و گروهی نیز در دیگر شهرهای میهن ، به شهادت رسیدند.هر چند گزارش های روزهای بعدی شهربانی همواره بر ۲۵شهید تاکید داشت اما منابع دیگری در آن زمان بارها از بیش از ۶۰ کشته سخن گفتندکه با توجه به گزارش های متعدد مطبوعات در همان زمان شاید بتوان گفت تعداد شهدا بسیار بیش از ۲۵شهیدی است که شهربانی آن را قطعی می داند. برای مثال می توان به گزارش روزنامه اطلاعات استناد کرد که نوشته بود: «تعدادی از مردم در اینجا زخمی شدند. از ساعت ۱۱ به بعد بر تعداد کشته‌شدگان به آن اضافه می‌شد و تظاهرکنندگان نیز نعش‌ها را به دست ماموران نمی‌دادند و خودشان آن‌ها را حمل می‌کردند. به‌طوری‌که در ساعت ۱۱:۳۰ کثرت کشته‌شدگان که اکثر آن‌ها در خیابان اکباتان جمع شده بودند توده جمعیت را که از ابتدای شرکت تلفن تا اول برزن دوم جمع شده بودند تهییج می‌کرد.در اینجا متظاهرین تعدادی لوله آهنی لوله‌کشی وسط خیابان قرار دادند تا مانع عبور کامیون‌ها شوند ولی تانک‌ها لوله‌ها را درهم‌شکسته و جمعیت را متفرق نمودند. جمعیت نعش‌ها را که تعداد آن‌ها به ۲۰ می‌رسید در شرکت تلفن برده و از آنجا با چند استیشن به‌ سوی بیمارستان سینا حمل کردند». همزمان گزارش تهران مصور تنها در محدوده بهارستان از ۱۴شهید یاد می کندو با توجه به گستردگی محل های تجمع مردم معترض که تقریبا اکثر خیابان های تهران را در برمی گیرد باید پذیرفت که احتمالا تعداد شهدا بسیار بیش از تعدادی است که

شهربانی در آن سال ها به آن اصرار ورزیده است.

تقریبا از همان دقایق که خبر استعفای قوام و به صدرات رسیدن مصدق در شهر پیچید ، موضوع تشییع کشته شدگان نیز آغاز شد. این بار سیل جمعیت به سمت ابن بابویه می رفت تا بهترین فرزندان ایران را به خاک بسپارد.

روزنامه «باختر امروز» به سردبیری حسین فاطمی اما اولین روزنامه ای بود که روز بعد از واقعه یعنی در ۳۱ تیر منتشر شد و از کشته شدن ۹۰ نفر در تهران و شهرهای دیگر خبر داد. در این گزارش که همراه با عکس‌هایی از پیکرهای شهدا بود آمده: «در واقعه دیروز بیش از ۹۰ نفر از جوانان وطن‌پرست تهران بر اثر استعمال اسلحه از طرف پلیس و ارتش شهید شدند که تاکنون جنازه ۴۵ نفر آن‌ها به دست آمده است».

موضوع تناقض در تعداد کشته شدگان و به خصوص آمار شهرستان ها اما تا همیشه باقی ماند.

روزنامه اطلاعات البته در اقدامی متناقض در حالی که در گزارش اول از ۲۰ کشته فقط در یک منطقه تهران خبر داده بود، بعد ها کشته شدگان را بسیار کمتر دانست و البته باخترامروز تا انتها ۹۰ کشته را صحیح می‌دانست و سعی داشت که آمار کشته شدگان شهرستان‌ها را نیز به تفکیک اعلام کند.

در این میان تهران مصور اما آمار کشته‌شدگان تهران و شهرستان ها را حدود ۶۸ نفر اعلام کرد این خود عددی دیگر در این جدال محسوب می شد. در نهایت اما فارغ از تعداد کشته شدگان قیام ۳۰ تیر در شهرستان ها، آمار کشته شدگان تهران همان ۲۵ تن اعلام شد که در ابن‌بابویه به خاک سپرده شدند.بعدهانیز مجلس شورای ملی برای ارج‌ نهادن وتعظیم برابرخون شهیدان سی‌ام تیرماه،بارای یکپارچه،عنوان« شهید راه وطن » را به این شهدا داد.

یک سال بعد از این حادثه بود که دکترمحمدمصدق به پسرش وصیت کرد باید کنار شهدای ۳۰ تیر دفن شود. او یک بار که همراه پسرش به ابن بابویه و مزار این شهدا رفت به پسرش گفته بود که «غلامرضا جای من کنار این بچه های من است.» وصیتی که تاکنون جامه عمل نپوشیده است.

حال اگرکسی راهی ابن بابویه شود در جایی نزدیک مزار شهید دکتر حسین فاطمی به جایگاه این شهدا برمی خورد. اسامی این شهدا به ترتیب شماره قبرشان در آرامگاه ابن بابویه شهری ری به شرح ذیل است:

۱- شهید اسماعیل عینک‌چی فرزند علی‌محمد

۲- شهید جبار سفیدگر رشیدی فرزند آقابالا

۳- شهید محمد ابراهیم قاسمی فرزند یارعلی

۴- شهید رستمی کلخوران

۵- شهید اصغر اسکندریان فرزند قاسم

۶- شهید گمنام

۷- شهید رستم زینعلی تهرانی

۸- شهید محمدسرندی نژاد

۹- شهید عباس لوءلوء

۱۰- شهید نوروز کفایی فرزند مبارک

۱۱- شهید پرویز رجالی فرزند محمد

۱۲- شهید گمنام

۱۳- شهید علی‌اکبر جهان‌فر

۱۴- شهید حسن نیکوسخن فرزند حسین

۱۵- شهید محمود یموتی

۱۶- شهید اسماعیل صلواتی

۱۷- شهید کاظم محبی

۱۸- شهید سعدی اسکندی میرحسینی فرزند سعید

۱۹- شهید ابوالقاسم بنکدار فرزند محمدجعفر

۲۰- شهید گمنام

۲۱- شهید قدرت‌ا… سلیمی فرزند نصر ا…

۲۲- شهید گمنام

۲۳- شهید گمنام

۲۴- شهید رضی دستخوش فرزند حسین

۲۵- شهید هوشنگ رحمت‌ا… رضیان فرزند مهدی

منبع:امتداد

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان