یکشنبه, 07 اردیبهشت 1404
یکشنبه, 07 اردیبهشت 1404

به گزارش حکایت گیلان | انتخابات ۱۴۰۰ به‌رغم تمام فراز و نشیب‌‌ها بالاخره برگزار و نتایج مشخص شد و درحالی که از ماه‌ها قبل «مشارکت» به عنوان یکی از مهم‌ترین مباحث این انتخابات مطرح بود، حالا خوانش و تحلیل آرای هریک از کاندیداها و رفتار انتخاباتی شهروندان در این انتخابات پرحاشیه، می‌تواند راهگشای دست یافتن به درکی روشن‌تر و دقیق‌تر از فردا باشد.

حسین نورانی‌نژاد، سخنگوی حزب اتحاد ملت که مردم را به‌دلیل مجموعه کنش‌های‌شان در انتخابات اخیر، «سرفرازترین ضلع این انتخابات» دریافته، تاکید دارد که «نتایج انتخابات با ما حرف می‌زند» و در توضیح و تفسیر صدا و سخنی که از این آمار و ارقام شنیده جامعه ایرانی را همچنان جامعه‌ای خشونت‌پرهیز و معتقد به رفتار اصلاح‌طلبانه می‌شناسد.

نتایج آرای دوره سیزدهم انتخابات ریاست‌جمهوری بالاخره مشخص و سید ابراهیم رییسی با رای نزدیک به ۱۸ میلیون بیشترین آرا را کسب کرد. تحلیل شما از میزان آرای اخذ شده و ترکیب آنها چیست؟

با وجود همه تبلیغاتی که طی این ۴ سال برای سید ابراهیم رییسی انجام شد، با وجود همه ناکامی‌های اصلاح‌طلبان و با وجود نارضایتی‌هایی که از عملکرد دولت وجود داشت اما تغییر محسوسی در سبد آرای جریان مقابل ایجاد نشد و این آرا بخشی به سبد عبدالناصر همتی رفت، بخشی به عنوان آرای باطله به صندوق انداخته و بخشی هم در میان سایر جریان‌‌ها تقسیم شد. این شرایط نشان می‌دهد، نارضایتی‌هایی که بر اثر کارشکنی‌ها ایجاد می‌شود، لزوما آورده‌ای قابل توجه برای جریان قدرتمند حاضر در حاکمیت نخواهد داشت و نهایتا از سبد جریان‌های رقیب می‌کاهد و به ناراضیان از کلیت می‌افزاید.

همواره در هر انتخابات مطرح می‌شود که کسب اکثریت آرا، مشروعیت و مقبولیت بیشتری برای کاندیدای منتخب ایجاد می‌کند. به نظر شما در انتخاباتی که از سر گذراندیم میزان و ترکیب آرای اخذ شده توسط هر نامزد موید همین نکته است که نفر اول با مقبولیت و مشروعیت بالایی راهی پاستور خواهد شد؟

خیر. اصلا باید از وادی این گونه تحلیل‌ها خارج شویم. افزایش نارضایتی‌ها هم در آرا و هم در فضای عمومی کاملا مشهود است. علی رغم این که تلاش‌های بسیاری صورت گرفت تا این انتخابات شکل انتخابات رقابتی به خود بگیرد، جمعیت زیادی نیامدند.‌ در انتخاباتی که گذشت ۲ جریان اصلی در میان اصلاح‌طلبان داشتیم. یک جریان تلاش کرد بعد از رد صلاحیت‌ها، در همین شرایط موجود فضای رقابتی ایجاد کند. جریان دیگر اما معتقد بود که نمی‌شود رقابت را جعل کرد چرا که بالاخره جامعه احساس می‌کند، این انتخابات رقابتی است یا نه. عبارت «انتخابات معنادار» چند سالی ست که وارد ادبیات سیاسی ما شده‌است. واقعیت این است که اکثر انتخابات‌های گذشته انتخابات کاملا آزاد نبوده اما رقابتی بوده‌است. بنابراین رقابتی بودن وجه معنا‌بخشی را تقویت می‌کرده‌است. رقیب سیاسی هسته سخت حاکمیت حتی نتوانست کف کاندیدایش را وارد میدان کند چون همه رد صلاحیت شدند. حضور آقایان همتی و مهرعلیزاده شکل‌دهنده یک انتخابات رقابتی نبود چرا که به مخیله اصلاح‌طلبان خطور نکرده‌بود که از این افراد به عنوان کاندیدای انتخاباتی استفاده کنند. بسیاری از بدنه جامعه اصلاح‌طلبان اولین بار بود که با اسم آقای همتی مواجه می‌شدند. کار سیاسی و اعتماد‌سازی سیاسی دکمه ندارد که با فشار دادن آن همه طرفدار یک نفر شوند یا به یک نفر اعتماد کنند. این به معنای رد شایستگی‌های آقای همتی نیست بلکه واقعیت‌های روانشناسی سیاسی و اجتماعی ست که باید در نظر گرفته‌شود. دکمه‌ای وجود ندارد. نمی‌توانیم دکمه‌ای را فشار دهیم و به یک باره از کسی که ۴ دهه سابقه راست و لیبرال دیده‌ایم، از امروز با چند کلیدواژه از او یک فرد سوسیال دموکرات به نمایش بگذاریم. یا با یک دکمه یا چند جمله خاص نمی‌توانیم ابهامات و نارضایتی‌های سال‌های گذشته را شست و برد. سیاستی که شاید برای برخی تفنن، یا ابزار بروز و ظهور شخصی یا کسب منزلت باشد، برای سایر مردم در حکم معیشت و بالا و پایین شدن جزئیات زندگی‌شان است و به این سادگی‌ها نظری که به تجربه به آن رسیده‌اند را با چند تبلیغات تکراری رها نمی‌کنند.

قصور اصلاح‌طلبان در این فرآیند چه بود؟

از دست دادن نمایندگی سیاسی طبقه حامی. نمی‌توان به سیاست نگاه کمپینی داشت. نیاز است که در طول زمان باوری شکل بگیرد و نمی‌توان فقط به سیاست‌ورزی نگاه دستوری و کمپینی داشت. این‌ها اشتباهاتی بود که در میان طیفی از اصلاح‌طلبان شکل گرفت و منجر به این شد که تصور کنند، می‌توانند به این انتخابات معنابخشی کنند. یک فضای محدود رقابتی در فضای مجازی شکل گرفت و تصور شد این فضای رقابتی به جامعه هم کشیده شده‌است. همچنین این خطا ست که تصور کنیم با افزودن حمایت چند حزب سیاسی یا چند سلبریتی سیاسی این فضا تغییر می‌کرد. واقعیت این است که جامعه به این جمع‌بندی رسیده‌بود که این انتخابات رقابتی نیست. همچنین جامعه دلخوری‌هایی هم از عملکرد اصلاح‌طلبان در گذشته داشت و به‌علاوه، به کارایی نهادهای انتخابی و نهاد انتخابات شک کرده‌بود. ما از این بخش از جامعه غافل شدیم و با پاسخ ندادن به پرسش‌های آنها تصور می‌کردیم، کارهای کمپینی و طراحی شعار و توییت و پوستر می‌توانیم به این ابهامات بزرگ پاسخ دهیم و جامعه نیز صرفا به نیت درونی خوب ما نگاه می‌کند و به کاندیدای ما رای می‌دهد. این خطای بزرگ بخشی از اصلاح‌طلبان بود. همچنین مقداری بی‌انضباطی سازمانی نیز در بین اصلاح‌طلبان وجود داشت. پیش از تصمیم می‌توان در عرصه عمومی مواضع مختلف را نقد کرد و به چالش کشید اما بالاخره وقتی به تصمیم می‌رسیم معنا ندارد که بگوییم حالا هر کس آزاد است هر کاری دوست دارد انجام دهد. این گونه برخوردها باعث می‌شود تصمیمات ما از باورپذیری لازم در جامعه برخوردار نباشد. مرتب تصمیماتی که گرفته می‌شد لغو می‌شد یا با بی‌انضباطی سازمانی مواجه بود. به نظر شخصی من بسیار اهمیت داشت که همه جبهه اصلاحات از یک تصمیم واحد تبعیت می‌کردند و پایبندی می‌کردند. تبعیت جمعی از یک تصیم متوسط بهتر از این است که شقی از اصلاحات یک تصمیم خوب را دنبال کنند اما به نتیجه نرسند. راز موفقیت اصلاح‌طلبان در ادوار پیشین حرکت اجماعی آنها بود که در انتخابات اسفند ۹۸ و انتخابات خرداد ۱۴۰۰ دچار خدشه شد.

در این دوره میزان آرای باطله در رده دوم قرار گرفت. شما این اتفاق را چطور تحلیل می‌کنید؟

بخشی از آرای باطله به این معناست که مردم کماکان می‌خواهند به صندوق رای‌گیری رجوع کنند اما این صندوق برای‌شان صندوق واقعی انتخابات نیست. مردم نماینده واقعی و کاندیدای اصلی‌شان را ندارند. دوست دارند از مسیر صندوق به نتیجه برسند و حرف‌شان را بزنند اما این صندوق به دلیل وجود نظارت استصوابی از کارایی لازم برخوردار نیست.

 مشهود است که آرای رییسی در این دوره نسبت به سال ۹۶ تغییر محسوسی نداشته‌است، آن هم با وجود این که در این دوره رقیبی چون حسن روحانی نداشته و البته ۴ سال برای تبلیغات زمان داشته‌است. این میزان رای و تغییر محدود را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا به واقع می‌توان گفت که امروز قاطبه مردم جناح راست را برای مدیریت اجرایی کشور برگزیدند؟

علی رغم همه تبلیغاتی که برای آقای رییسی صورت گرفت و در واقع ۴ سال تمام امکانات کشور، صداوسیما، نهادهای تبلیغاتی و …ستاد انتخاباتی ایشان بودند اما مشخص شد که این روش‌ها دیگر تاثیرگذار نیست. این بلوغ جامعه را نشان می‌دهد. جامعه نه تحت تاثیر رفتار تبلیغاتی نه چندان پرمغز ما اصلاح‌طلبان فعال در انتخابات قرار گرفت و نه تحت تاثیر تبلیغات و پروپاگاندای رسانه‌ای جریان مقابل. جامعه اگر محتوای درستی را دریافت کند، به آن واکنش نشان می‌دهد وگرنه با صداوسیما و پوستر و جمله‌سازی به سمت خاصی میل پیدا نخواهد کرد. اگر در ادوار پیشین برخی جملات خاص در جریان مناظرات اثربخش می‌شد، به این دلیل بود که در متن و بطن جامعه ملموس بود و احساس جمله از پیش طراحی شده انتخاباتی در مخاطب القا نمی‌کرد، به گوینده آن می‌آمد، فیک نبود و در واقع طبیعی بود. با جمله‌سازی و پوستر و صداوسیمای مصنوعی نمی‌توان رای جامعه را خرید. چه آرای باطله و چه سایر کنش‌های جامعه نشان داد که مردم سرفرازترین ضلع این انتخابات بودند و نشان دادند، بالغ هستند. مردم به دنبال محتوای واقعی هستند و اگر محتوای واقعی ایجاد شود که اعتماد‌ساز باشد و مردم آن را باور کنند به دنبال آن می‌روند وگرنه دنبال هیچ تبلیغاتی نمی‌افتند. آن مقدار رایی هم که در سبد رای آقای رییسی افزایش پیدا کرده، متوجه افزایش تعداد واجدین شرایط رای‌ است. در واقع تغییری در پایگاه رای اصولگرایان عملا صورت نگرفته‌است.

نتایج انتخابات با ما حرف می‌زند. این نتایج به اصولگرایان نشان می‌دهد که سید ابراهیم رئیسی با همه تبلیغات گسترده‌ای که در طی ۴ سال انجام داد اما به همان رای ۴ سال پیش دست پیدا کرد. همچنین این نتایج به ما اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد جامعه‌ به دنبال نیرویی برای نمایندگی سیاسی خود می‌گردد و مقداری نسبت به ایفای این نقش از سوی اصلاح‌طلبان دچار مساله شده‌است و راه دیگری هم ندارد و این را در قالب آرای باطله و عدم شرکت نشان می‌دهد. اگر اصلاح‌طلبان بخواهند خود را احیا کنند باید نمایندگی این بخش گلایه‌مند را برعهده بگیرند. همچنین جمهوری اسلامی باید عمیقا قدردان این جامعه نجیب باشد که تا الان با همه نارضایتی‌ها کماکان با زبان رای با حاکمیت سخن می‌گوید.

این اولین انتخابات ریاست‌جمهوری پس از بحران‌های سال ۹۸ است که مردم شعارهایی می‌داند که موید عبور از جریان‌های سیاسی کشور بود. به جز بخشی از جامعه که میزان ثابت و مشخصی هستند و رای تکلیفی به صندوق می‌اندازند آیا این انتخابات نشان داد که قاطبه مردم از جریان‌های سیاسی عبور کردند؟

جز نیروهای حامی اصولگرایان که رفتار تکلیفی در قبال انتخابات دارند، باقی جامعه هیچ عقد اخوتی با کسی یا جریانی نبسته است و به دنبال کسانی هستند که آنها را در حاکمیت نمایندگی کنند. معتقدم رفتار جامعه کماکان رفتار اصلاح‌طلبانه‌ای ست اما نسبت به جریان سیاسی اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان مساله‌دار شده‌اند. اما کماکان جامعه ما خشونت پرهیز است. چند مقطع تاریخی وجود دارد که جامعه با جنبش‌های خیابانی رو‌به‌رو بوده‌؛ مثل ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ . در همه این مقاطع تاریخی شاید این تلقی وجود داشته‌باشد که فقط قدرت سرکوب این جریانات را مهار کرد در حالی که خود مردم این جنبش‌های خیابانی را کنترل کردند. در واقع به محض این که تقابل با این جنبش‌ها منجر به خشونت شد، مردم پای‌شان را کنار کشیدند. میانگین مردم از وضع موجود ناراضی و به دنبال تغییر هستند، همچنین می‌خواهند این تغییر را به روش‌های مسالمت‌جویانه و بدون خسارت و شکست بزرگ دنبال کنند. بنابراین اگر جریانی بتواند اصلاح‌طلبی واقعی را دنبال کند و این جامعه تغییرخواه را نمایندگی کند، گفتمانش منبعث از مطالبات همین جامعه باشد و بر سر آن ایستادگی کند می‌تواند نماینده سیاسی اکثریت جامعه باشد. آنچه باعث شده اصلاح‌طلبان تا حدی این نمایندگی را از دست بدهند، ناشی از رویگردانی مردم از اصلاحات نیست ناشی از این است که جامعه احساس می‌کند اصلاح‌طلبان ناکارآمدند. رفتار جامعه کماکان اصلاح‌جویانه ست اما جریانی که بتواند آنها را نمایندگی کند پیدا نمی‌کنند.

 

با توجه به جمیع شرایط می‌توان گفت اصولگرایان یا راست سیاسی پیروز این انتخابات است؟ آیا بپذیریم که اصلاح‌طلبان شکست خورده‌اند، آیا باید منتظر یک پالایش اساسی در اصلاح‌طلبان باشیم و عده‌ای تحول‌خواه و تغییرخواه از بدنه اصلاح‌طلبی جدا شوند؟

اصلاح‌طلبان شکست خوردند. مهم‌ترین دلیل این شکست هم این بود که نتوانستند درون خود به یک رفتار واحد برسند. همه خواستند من باشند و کمتر کسی نیم من شد. سازمان سیاسی اصلاح‌طلبان نتوانست درست کار کند. بالاخره ما نهاد اجماع‌سازی را ایجاد کردیم که نتوانست اجماع ایجاد کند و نیروهای زیادی سعی کردند به تشخیص فردی عمل کنند. این یک خسارت برای اصلاح‌طلبان بود. تصمیماتی می‌گرفتند که خودشان مرتبا لغو می‌کردند. بالاخره معلوم نشد اصلاح‌طلبان وارد انتخابات شدند یا نشدند. در واقع هم وارد انتخابات شدند و هم نشدند. نه از فواید حضور در انتخابات بهره‌مند شدند و نه از فواید عدم حضور در انتخابات. به نظر من آنچه باید در وهله اول و در میان اصلاح‌طلبان مورد بررسی قرار گیرد این است که باور کنند راه‌های رسیدن به هدف به اندازه هدف اهمیت دارد و چه بسا بیشتر. نباید اگر در عالم سیاست به نتیجه‌ای رسیدیم به هر شکل ممکن نظر ما اجرایی و اعمال شود و بقیه به نظر ما عمل کنند. طبیعی ست که هر کسی تصور می‌کند فکر و نظر خودش درست است اما این که بقیه را چطور قانع کنیم هم اهمیت دارد و اگر جمع نپذیرفت چطور باید عمل کرد. همه این تصمیمات باعث کاهش یا افزایش اعتبار یک جریان سیاسی می‌شود. جامعه ما اصلاح‌خواه است نه انقلابی، میانگین جامعه برانداز و خشونت‌طلب نیست بلکه به دنبال تغییرات اصلاح‌جویانه ست. اصلاح‌طلبان از این جامعه پیامی دریافت کرد مبنی بر این که بالاخره شما چگونه می‌خواهید با این روش‌ها ما را نمایندگی کنید؟ با این روش‌های موجود و طی شده نمی‌توانیم نمایندگی سیاسی این بخش بزرگ جامعه را داشته‌باشیم. من فکر می‌کنم اصلاح‌طلبی نیازمند بازنگری، تغییر ویترین، دنبال کردن روش‌های خلاقانه‌تر و … است.

*به نظر شما این انتخابات و آرا می‌تواند اصلاح‌طبان را دچار انشعاب پیش‌بینی شده کند؟

قاعدتا وقتی یک جریان دچار شرایط سخت سیاسی می‌شود، باید افراد آن بیش از گذشته به هم پناه ببرند و به هم نزدیکتر شوند. اتفاقی که بعد از ۸۴ و ۸۸ برای اصلاح‌طلبان رخ داد. امیدوارم شرایط پیش رو به گونه‌ای باشد که ما بتوانیم با یک خودانتقادی و ارزیابی درونی جریانی به هم پیوسته باشیم و البته نه محدود به افرادی که اصلاحات را شبیه به یک اداره و شرکت سهامی کرده‌اند. راه باریک آزادی در ایران از مسیر ائتلاف‌های وسیع‌پایه اتفاق می‌افتد اما این ائتلاف وسیع پایه به معنای ائتلاف وسیع احزاب شناسنامه‌دار نیست بلکه باید این ائتلاف وسیع‌پایه در بین همه کنشگران و اقشار ذینفع جامعه رخ دهد و اقشار بیشتری در جامعه حس کنند با اصلاح‌طلبان همبستگی دارند.

 

*با توجه به کیفیت حضور محسن رضایی در انتخابات‌های گذشته،‌ این که او توانسته آرای بیشتری به نسبت همتی با حمایت بخشی از اصلاح‌طلبان کسب کند، حاوی پیامی به این جریان سیاسی ست؟

بالاخره وعده‌های محسن رضایی، از آن دست وعده‌هایی بود که می‌توانست بخش بیشتری از جامعه را با خود همراه کند. بخش دیگری هم این است که آقای همتی برای بخش بزرگی ناشناخته بوده و تلقی جامعه این بوده که وقتی اصلاح‌طلبان با نیروهای تراز اولشان نتوانستند مشکلات را حل کنند، با یک نیروی ناشناخته که عقبه جدی در سیاست کشور ندارد، چگونه می‌خواهد مشکلات کشور را حل کند. این به معنای نفی احترام آقای همتی نیست و نشان می‌دهد جامعه به دنبال آدم خوب و آدم بد نمی‌گردد بلکه به دنبال کسی است که بتواند مشکلات را حل کند. مردم به این نتیجه نرسیدند که همتی می‌تواند مشکل‌شان را حل کند.

*و به عنوان سوال آخر؛ واقعا نظر شما سال ۸۴ واقعا تکرار شد؟

خیر؛ یکی از مشکلات ما این است که یا درسی از گذشته نمی‌گیریم یا فکر می‌کنیم الان دقیقا شبیه فلان مقطع تاریخی است. هر دوره‌ای ضمن این که می‌تواند شباهت‌هایی به گذشته داشته‌باشد، ویژگی‌های خاص خود را نیز داراست. از جمله تفاوت سال ۸۴ با ۱۴۰۰ این است که ما در سال ۸۴ تعدد کاندیدای خوب داشتیم اما در این دوره کاندیدای جدی نداشتیم. همچنین سال ۸۴ اصلاح‌طلبان توانسته‌بودند پایگاه رای جدی برای خود ایجاد کنند. ما هیچ پناهی به جز مردم نداریم. کسانی که فکر می‌کنند بدون اعتمادسازی در جامعه می‌توانند در قدرت رد پایی داشته‌باشند به دنبال سراب می‌روند. در این انتخابات نشان داده‌شد که اصولگرایان از وضعیتی برخوردار هستند که با برد و باخت در انتخابات تغییری در وضعیت‌شان ایجاد نمی‌شود و تقریبا پایگاه ثابت رای دارند و این جریان‌های دیگر هستند که با توجه به ساختار حقیقی و حقوقی در قدرت در ایران دچار تلاطم می‌شوند. ما متغیری ثابت به عنوان اصولگرایان داریم که همواره قدرتمند هستند اما سایر جریان‌ها برای این که سهمی از قدرت داشته‌باشند، در تقابل با این متغیر ثابت وضعیت‌شان بالا و پایین می‌شود.

منبع:امتداد

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان