حکایت گیلان | این چیزی که مینویسم، اکثریت شما را خوش نخواهد آمد اما خوب است بدانیم و برای آینده این کشور فکر کنیم. ادامه این مسیر همین آش است و همین کاسه. این بحث، نقطه آغاز گفتوگوست.
اصلیترین علت، خاموشیهای امسال محصول حداقل چند دهه عدم توازن در اقتصاد برق است. اگر خواستید بدانید چگونه عدم توازن در اقتصاد برق این بحران را ایجاد میکند مقاله حمید چیتچیان وزیر نیروی دولت یازدهم را که در سال ۱۳۹۷ نوشته است، ملاحظه بفرمایید. مفصل توضیح دادهاند اما خلاصهاش این است:
در سال ۱۳۹۵ هزینه تولید هر کیلوواتساعت برق با احتساب هزینه سوخت (گاز یا گازوئیل) بین ۳۱۰ تا ۴۸۰ تومان (بدون هزینههای تولید آلودگی محیطزیستی) بوده است. (یک کیلوواتساعت برق، تقریباً معادل برق مصرفی موبایل یک شهروند در طول سال است.)
مصرفکننده برق هر قیمتی که بپردازد، این هزینه بر اقتصاد ملی ایران تحمیل میشود.
سوختی که در سال ۱۳۹۵ برای تولید برق در کشور مصرف شده معادل ۱۵ میلیارد دلار بوده است. (به قیمت دلار ۲۰۰۰۰ تومان امروز، میشود ۳۰۰ هزار میلیارد تومان) این هزینه از جیب اقتصاد ملی صرف میشود.
اگر پول سوخت را هم کلاً لحاظ نکنیم، در سال ۱۳۹۵، هزینه تولید هر کیلوواتساعت برق (هزینه نیروی انسانی، نیروگاه، توربین، انتقال و ...) حدود ۱۱۰ تومان بوده است.
در همان سال قیمت فروش برق به مشترکین خانگی، تجاری، صنعتی و کشاورزی بهطور متوسط ۶۶ تومان بوده است.
فروش هر کیلووات برق ۱۱۰ تومانی به ۶۶ تومان، یعنی ۴۴ تومان ضرر در هر کیلووات.
سؤال ساده: کدام کاسبی را در دنیا پیدا میکنید که حاضر باشد در همه عمر کاسبیاش کالا را با ۴۰ درصد ضرر بفروشد؟ صنعت برق ایران قریب سه چهار دهه است که این کار را میکند.
خب! در نتیجه این وضعیت چه میشود؟
یک. بخش خصوصی که حاضر نیست در تولید کالایی سرمایهگذاری کند که آنرا با ۴۰ درصد ضرر بفروشد.
دو. دولت برق را به قیمت تضمینی از بخش خصوصی میخرد. وزارت نیرو و صنعت برقی که برق را با ضرر میفروشد، از کجا درآمد داشته باشد تا برق را از بخش خصوصی بخرد مثلاً ۴۰۰ تومان و بفروشد ۶۶ تومان؟ یکی دو سال این کار را میکند، بعد دیگر نمیتواند، به بخش خصوصی بدهکار میشود و به تدریج بدهی افزایش مییابد و بخش خصوصی هم کنار میکشد.
سه. مصرف برق کشور سالی متوسط ۵ درصد بالا میرود. پس باید سالی حداقل ۳ تا ۴ هزار مگاوات نیروگاه جدید بسازید. هر هزار مگاوات نیروگاه ساختن حدود ۶۰۰ میلیون یورو هزینه دارد. یعنی باید سالی حدود ۱.۸ تا ۲.۴ میلیارد یورو (۴۵ تا ۶۰ هزار میلیارد تومان) در سال نیروگاه بسازید. کل پول دریافتی از همه مشترکین برق در سال، به نصف این مبلغ هم نمیرسد.
چهار. به دلیل قیمت پایین برق، سرمایهگذاری در بهینهسازی مصرف به صرفه نیست. وقتی قبض برق خانهای ۵۰ هزار تومان باشد آیا حاضر است ۴ میلیون تومان برای بهینهسازی کولر گازی هزینه کند؟ خیر! در نتیجه بهینهسازی، صنعتی اشتغالزا، محیطزیستی و مولد رشد اقتصادی در کشور از میان میرود.
پنج. مصرفکنندگان (خانگی، صنعتی، کشاورزی و ...) دغدغه مدیریت مصرف ندارند و هر ساله شاهد رشد مصرف برق هستیم در حالی که کشورهای دیگر در حال کاهش دادن مصرف برقشان هستند.
نتیجهگیری
یک. عدم توازن اقتصاد برق (درآمدهای کم، هزینههای تولید زیاد) در مدت سه چهار دهه، مانع از سرمایهگذاری کافی در تولید نیروگاه، بهینهسازی مصرف، و توسعه استفاده از تجهیزات کممصرف استاندارد شده و کشور در ورطه کمبود برق قرار گرفته است.
دو. آیا مردم مقصر این قضیه هستند؟ خیر! میشود اخلاقاً از مردم انتظار داشت درست مصرف کنند، اما حکمرانی عرصه انتظار اخلاقی از مردم نیست. مردم طبق قواعد اقتصادی رفتار میکنند. صنعت ساختمان، صنعت لوازم خانگی و فرایندهای اقتصادی تابع اخلاق مردم نیست، تابع اثر قیمتهاست.
سه. آیا راهکار، صرفاً افزایش قیمت برق است؟ خیر! مسألهای که در سه چهار دهه ایجاد شده، با افزایش ناگهانی قیمت درمان نمیکنند. این مسأله با بازنگری همهجانبه در اقتصاد، فناوری، مناسبات صنعتی، صنعت ساختمان و ... قابل حل است. جهتگیری به سمت مدیریت مصرف در نظام اقتصادی-اجتماعی کشور، و راهکارهای تدریجی، منسجم و مداوم که در نهایت به واقعیسازی قیمت توأم با توانمندسازی اقتصادی مردم بینجامد، بخشی از راهحل است.
چهار. پذیرش نقصان و ناکارآمدی مسیر طی شده در اقتصاد برق در چهار دهه، نقطه آغاز این اصلاح است. و گفتوگوی صریح درباره این مسأله حیاتی، ضروری است.
نویسنده: محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی