به گزارش حکایت گیلان | اگرچه شاید هنوز شمارش معکوس برای ورود به دنیای پس از کرونا زود باشد اما بی تردید برای سخن گفتن از، و اندیشیدن به، "دنیای پس از کرونا " دیر هم شده باشد. یووال نوح حراری که دیدگاههای بدیع و کلان نگرش در سالهای اخیر بسیار مورد استقبال قرار گرفته در این زمینه نوشته: «سوال پیش روی ما فقط این نیست که چگونه میتوان بر تهدید کنونی غلبه کرد، بلکه این هم هست که وقتی که این طوفان بگذرد میخواهیم در چه جور دنیایی زندگی کنیم. بله، این طوفان خواهد گذشت، بشریت دوام خواهد آورد، بیشترِ ما زنده می مانیم، ولی در دنیایی متفاوت زندگی خواهیم کرد. »
در نزدیک به یک سال و اندی که دنیا با ویروس دست به گریبان است بسیاری چیزها تغییر کرده است. سئوال این است که آیا در دنیای پس از کرونا همه این تغییرات به جای اول خود بر می گردد؟ یا برعکس تغییرات کنونی شتاب بیشتری به جوامع برای تغییرات وسیع تر و عمیق تر می دهد؟ پاسخ به این سئوالات تا حد زیادی با آنچه امروز و در متن فاجعه انسانها و دولت ها انجام می دهند مرتبط است. گاه تصمیمات امروز می تواند شتاب دهنده تحولات باشد و گاه تعدیل کننده آن، اما ایستا ترین و ارتجاعی ترین دیدگاهها نیز بعید است انتظار داشته باشد دنیای پس از کرونا چیزی شبیه دنیای پیش از کرونا باشد.
پژوهش های متعدد نشان می دهد طاعون سیاه در اروپا (۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ میلادی) پیامدهای جدی اقتصادی، اجتماعی و مذهبی بهدنبال داشت تا آنجا که گفته شده طاعون یکی از عوامل موثر بر رنسانس بود. شیوع و اثرات مرگ حاصل از طاعون موجب شد نگاه به مسائلی چون خدا و خواستش، دین، دستگاه کلیسا و حاکمیت مادی و معنوی آن و جهان اطراف تغییر کند،و با توجه به کارنامه سیاه کلیسا در دوران طاعون و در پی نارضایتی حاصل از آن، صداها برای بیان خواست تغییر از در و دیوار شنیده شد و پرسشگری از هر چه پیش از آن باور قطعی و یقین بود سنتی فراگیر و همه گیر شد. پس، عصر اطاعت به پایان رسید و انسان مدرن متولد شد.
مطالعات متعدد میدانی نشان می دهد پس از پیروزی انقلاب و طی چهار دهه اخیر ارزش ها، نگرش ها و فهم مردم ایران از همه پدیده های پیرامون شان از جمله دین، قدرت، دولت و نظام حکمرانی، روحانیت، خانواده، جهان،دشمن و دوست تغییرات اساسی داشته است. اغراق نخواهد بود اگر مدعی شویم در تجربه زیست بیش از یک سال اخیر دگرگونی ها و تحولات در اندیشه و رفتارمردم ایران بیش از چهار دهه اخیر بوده است. بر این اساس چرا نباید ایران پس از کرونا را بسیار متفاوت از ایران ماقبل کرونا بدانیم. آیا این تغییرات در ذهنیت به سود تغییر است یا ثبات و حفظ وضع موجود؟ با اطمینان می توان گفت جهت گیری تغییرات به سوی تقویت خواست برای تغییر است. به نظر میرسد همه آنچه با ورود کرونا رخ داده را می توان در "چالش با ایدئولوژی حاکم" توصیف کرد. این منازعه نه در فضای آکادمیک رخ داده و نه در کنج حوزه ها ، بلکه در میدان جامعه و در پیش روی مردم جریان داشته و از این رو پنهان کردن آن یا نادیده گرفتن اش ممکن نیست.
اما با ورود میهمان ناخوانده کرونا نظام های حکمرانی به ناچار وارد مسابقه "کارآمدی" شدند. مردم در همه جوامع شاهد و ناظر این مسابقه بوده اند. در این مسابقه رجز خوانی و ادعا کمترین نفع و عایدی برای نظام های حکمرانی نداشته است. به کار بردن افعال آینده که چنین خواهیم کرد و چنان خواهد شد، فقط موجب تمسخر و خشم جامعه ای شده که نگران سلامت، معیشت و امنیت خود است. لذا اگرچه ویروس ویران کننده بود اما نظام ها نیز گاه بر این خوی ویرانگری افزودند و گاه نیز از آن کاستند. افزایش شکاف های سیاسی، نابرابریهای اقتصادی و فقر در دوران کرونا را نمی شود به توطئه دشمنان نسبت داد. این کارنامه بی لیاقتی و ضعف و ناکارآمدی در خاطره مردم خواهد ماند.
در این صورت عصرپساکرونا زمانی است برای تسویه حساب، به ویژه آنکه وقتی در زمان فاجعه دولت ها ناتوان تر از آن هستند که زخمی را درمان یا دردی را دوا کنند ،آنها چگونه می توانند پس از کرونا از بار مصیبت ها بکاهند؟ شواهد بسیار نشان می دهد با ورود کرونا انبوه بحران های پیش از کرونا سرکش تر از قبل زندگی ومعیشت مردم را سیاه تر از سیاهی پیش از آن کرد. نرخ بالای تورم، تشدید رکود به یادگار مانده از دهه قبل، بیکاری فراگیرتر و گسترده تر ممکن است پس از کرونا کمی ترمیم شود، اما این تعدیل خود نمکی است بر زخمی کهنه.
نظریههای مربوط به جنبشهای اجتماعی به دو گروه تقسیم میشود: یک گروه بر فشارهایی که سبب بروز جنبش میشود، تأکید میکند و گروه دیگر بر ظرفیت تنظیمی جامعه- که ازبینرفتن آن موجب شورش میشود- اصرار میورزد.
اگر سطح انتظارات مردم بیش از آن چیزی باشد که دریافت میکنند، احتمالاً از مدیریت جامعه ناامید و خشمگین میشوند. بر این اساس برخی تحلیلگران، به پیروی از دوتُکویل، تأکید میکنند که ناامیدی حاصل دورههای بهبود اقتصادی است، زیرا این دورههای بهبود باعث ایجاد انتظاراتی میشود که فراتر از پیشرفتهای اقتصادی است. برخی دیگر، به پیروی از مارکس و انگلس، تأکید دارند که دشواریهای جدید و غیرمنتظره موجب ناامیدی و خشم میشود و احتمال ایجاد منازعات مدنی را میافزاید.
برای اینکه شوکهای واردشده به زندگی روزمره به جنبشی اعتراضی تبدیل شود، مردم باید محرومیت و نابسامانی موجود را هم نادرست بپندارند و هم جبرانپذیر. تودة مردم صرفاً برای اعتراض دست به شورش نمیزنند، بلکه انتظار دارند بهواسطة اعتراض چیزی بهدست آورند. برای وقوع جنبش باید ترتیبات اجتماعی که معمولاً درست و تغییرناپذیر تلقی میشود، نادرست و قابلتغییر بهنظر آید. یکی از عواملی که این ارزشگذاری جدید را تسهیل میکند، میزان رنج و مرارت است. بنا بر نظر دوتُکویل اعتراضات و جنبش ها هنگامی اتفاق میافتند که شرایط درحال بهبود است. چرا جامعه پس از کرونا بر این قاعده رفتار نکند؟
/سعید مدنی/
منبع: ایران فردا