
اختصاصی حکایت گیلان | نعمت الله اکبری: اگرچه در نگاه نخست، دینداران سنتی و باورمندان به رویکرد عقلانیت و معنویت در بسیاری از مفاهیم بنیادین _چون ایمان به خدا، باور به آخرت، _ضرورت اخلاق، و جست وجوی معنای زندگی مشترک به نظر میرسند، اما در ژرفای این مفاهیم اختلافی ریشه دار میان آنان وجود دارد. تفاوت اصلی نه در اصلِ باور، بلکه در «نوعِ فهم و تفسیر» این مفاهیم است؛ چنانکه دو جهان بینی متفاوت از دل آن سر برمیآورد: یکی جهانبینی شریعتمحور و دیگری خردمدار و وجدانمحور.
۱- جایگاه دین و نسبت با نهادهای دینی: باورمندان به رویکرد عقلانیت و معنویت، دین را نه نهاد یا دستگاهی تاریخی و رسمی، بلکه کوششی برای معنا بخشیدن به زندگی انسان می دانند. از منظر آنان، حقیقت در انحصار هیچ دین، مذهب یا مرجع دینی نیست. بر این باورند که باید از عناصر اخلاقی، معرفتی و معنوی همه ی ادیان، مکاتب و مشربهای فکری بهره برد و هیچ سنتی را حقیقت مطلق نپنداشت. در مقابل، دینداران سنتی، حقیقت را در متون مقدس، پیامبران و نهادهای دینی خاص جست وجو می کنند و التزام به یک دین یا مذهب تاریخی را شرط ایمان می دانند. همین تفاوتِ بنیادین در نسبت با دین، منشأ بسیاری از فاصله ها و حتی تعارض های میان این دو نگرش شده است.
۲- تلقی از خدا ونسبت انسان بااو: درنگاه سنتی خدا موجودی متشخص، ارادهمند و انسان وار است؛ خدایی که امر و نهی میکند، می خواهد و خشم میگیرد، پاداش می دهد و مجازات می کند. اما در رویکرد عقلانیت و معنویت، خدا نه شخصی در بیرون از هستی، بلکه حقیقت مطلق و بنیاد وجود است. این خدا، «حضور» است نه «شخص»؛ نه در آسمان فرمان می راند، بلکه در ژرفای هستی و وجدان آدمی متجلی است. خدای باورمندان به عقلانیت و معنویت، خدایی وحدت وجودی است که همه چیز از او و در اوست. ایمان به چنین خدایی نه اطاعت از بیرون، بلکه آگاهی و بیداری درون است. از این رو، خدا برای آنان نه سلطان مطلق، بلکه حقیقتی بی کران و رازآمیز است که در نیکی، عشق و آگاهی متجلی میشود.
۳- آخرت راز نه وعده: در جهان بینی سنتی، آخرت جهانی دیگر است با بهشت و دوزخ، حساب و کتاب، ثواب و عقاب. اما باورمندان به عقلانیت و معنویت، آخرت را «راز» می دانند؛ رازی که نه انکارش ممکن است و نه تصویر دقیقش. آنان به جای پرداختن به جزئیاتِ نامعلوم آن جهان، بر «چگونگی زیستن در این جهان» تأکید دارند. از این منظر، آخرت بیش از آنکه وعده ای برای آینده باشد، آینه ای است برای پالایش امروز. زندگی اخلاقی و راستین در این جهان، خود نشانه ی ایمان به آن جهان است.
۴- اخلاق از فرمان دینی تا وجدان انسانی: در دیدگاه سنتی، اخلاق عمدتاً برآمده از فرمان الهی است و اعتبارش از متون دینی میآید. اما در رویکرد عقلانیت و معنویت، اخلاق اصالتاً فرادینی و برخاسته از وجدان و عقل نقاد انسانی است. هیچ حکم یا باوری، حتی اگر دینی باشد، تا زمانی که با وجدان اخلاقی و عقل روشن ناسازگار است، قابل پذیرش نیست.
به تعبیر دیگر، در این نگرش، انسان نه به این دلیل اخلاقی است که دین فرمان داده، بلکه دین تنها زمانی معتبر است که با اخلاق انسانی سازگار باشد. در این افق، «اخلاق» مقیاس سنجش دینداری است، نه برعکس.
۵- عقل وعقلانیت معیار ایمان وعقل: در سنت دینی، عقل غالباً تا جایی اعتبار دارد که با نصوص دینی تعارض نکند و نقش آن تفسیر و توجیه است، نه داوری. اما در رویکرد عقلانیت و معنویت، عقل و وجدان اخلاقی داور نهایی همه ی باورها و اعمال اند. هیچ گزاره و رفتاری، حتی اگر صبغه ی دینی داشته باشد ــ بدون تأیید عقل و شهود اخلاقی معتبر نیست.
از نگاه این رویکرد، عقل نه در خدمت ایمان، بلکه همراه و هم پیمان آن است. ایمانِ خردورزانه، ایمانی است که از آزمون عقل، تجربه و وجدان سالم گذشته باشد. چنین ایمانی ریشه در آگاهی دارد، نه در تقلید و ترس.
۶- حقوق بشر وکرامت ذاتی انسان: باورمندان به عقلانیت و معنویت، کرامت انسان را ذاتی می دانند و آن را نه وابسته به ایمان دینی یا عضویت در گروهی خاص، بلکه ناشی از خودِ انسان بودن می شمارند. آنان بر جهان شمولی حقوق بشر تأکید دارند و هیچ امتیاز دینی، نژادی، قومی یا جنسیتی را در ارزش انسانی نمی پذیرند. در حالی که در برخی قرائت های سنتی، ارزش انسانها گاه بر پایه ی میزان ایمان، مذهب یا جایگاه دینی شان سنجیده می شود، در نگرش عقلانیت و معنویت همهی انسانها، فارغ از هر تمایزی، از حقوق برابر برخوردارند. این دیدگاه، اخلاق جهانی را جایگزین تعصبات دینی و قومی میسازد.
۷- دموکراسی وسیاست: از منظر دینداران سنتی، مشروعیت سیاسی ممکن است از دین یا شریعت سرچشمه گیرد و حکومت دینی تجلی ارادهی الهی تلقی شود. اما در نگاه باورمندان به عقلانیت و معنویت، کشور «ملک مشاع همه ی شهروندان» است. هیچ گروه، نهاد یا فردی به سبب دین یا عقیده، حق ویژه ای در اداره ی کشور ندارد.
آنان بر مشارکت برابر همه ی شهروندان در تعیین سرنوشت سیاسی خود تأکید می ورزند و ردصلاحیت های ایدئولوژیک یا تقسیم مردم به خودی و ناخودی را عمیقاً مردود میدانند. مشروعیت حکومت نه از آسمان، بلکه از اراده ی آزاد انسانها برمی خیزد.
۸- اومانیسم رقیب یا تجلی خدا؟: در قرائت های سنتی، اومانیسم گاه به عنوان رقیب خدا و نشانه ی خودبنیادی انسان قلمداد می شود. اما در دیدگاه عقلانیت و معنویت، اومانیسم نه ضدخدایی، بلکه تجلی صفات متعالی او در زندگی انسانی است. هرجا انسان به عدالت، عشق، خرد و مهربانی مبتنی بر عقل و وجدان روی آورد، همان جا حضور الهی آشکار می شود.
در این معنا، اومانیسم راهی برای ظهور خدا در مناسبات انسانی است؛ زیرا انسانِ اخلاقی و آگاه، آینه ی صفات الهی است.
۹- چکیده دو نگاه متفاوت: تفاوت میان دینداران سنتی و باورمندان به عقلانیت و معنویت در حقیقت تفاوت دو نوع «نگاه به دین» است:
یکی، نگاهی است بیرونی، اقتدارگرا و مبتنی بر اطاعت؛ دیگری، نگاهی است درونی، آزاد و مبتنی بر آگاهی.
در جهان بینی سنتی، ایمان در سایه ی نهاد دین شکل می گیرد، اما در رویکرد عقلانیت و معنویت، ایمان محصول رشد عقلانی و پالایش اخلاقی انسان است.
این رویکرد می کوشد میان عقل و ایمان، میان آزادی و معنویت، میان خدا و انسان آشتی برقرار کند و بر این باور است که راه رهایی بشر نه در حذف دین، بلکه در پالایش و عقلانی سازی آن است؛ دینی که در خدمت آزادی، اخلاق و انسانیت قرار گیرد.
رویکرد عقلانیت و معنویت، در نهایت، دعوتی است به زیستی آگاهانه، آزادانه و اخلاقی؛ زیستی که در آن خرد و وجدان، دو بالِ پرواز روح انسانی اند و دین، نه حصار، بلکه افقی برای گشودگی به سوی حقیقت است.
جهان بینی شریعت محور و جهان بینی وجدان محور