
به گزارش حکایت گیلان | انوشیروان مباشرامینی: از تو نوشتن قدغن، گلایه کردن قدن: چندی پیش، رئیس مجلس در نطق پیش از دستور خود، به انتقادهای اخیر برخی سیاستمداران ارشد از سیاستهای روسیه واکنش نشان داد و هشدار داد: «نباید در روابط با مسکو سخنانی گفته شود که به منافع ملی آسیب بزند.»
در نگاه نخست، این سخن میتواند توصیهای دیپلماتیک قلمداد شود؛ اما در عمق خود، معنایی ژرفتر و خطرناکتر نهفته است:تبدیل «سیاست خارجی» به تابو و «نقد» به جرم.
این نگرش نه دفاع از منافع ملی است و نه اقتضای روابط بینالملل؛ بلکه نشانهی نفوذ نوعی وابستگی ذهنی است وابستگیای که آرام و خزنده، جای عقلانیت را میگیرد و تصمیمگیران را از موضع عزت به موضع توجیه میکشاند.
در تاریخ ایران، هرگاه نقد قدرتهای خارجی به سکوت گراییده، آن سکوت، طلیعهدار خسارتی بزرگ بوده است.
سکوتی که بر مجلس فرود آمد
در فضای کنونی مجلس، کمتر نمایندهای از رفتارهای دوگانه و گاه تحقیرآمیز روسیه سخن میگوید.
گویی سکوتی جمعی نه از سر عقلانیت، بلکه از مصلحتاندیشی و هراس از شکستن «تابوی مسکو» بر نهاد قانونگذاری کشور سایه افکنده است.
اما تاریخ ایران گواهی روشن دارد:
هر بار که در برابر قدرتهای بیرونی سکوت کردیم، مردمان این سرزمین هزینهاش را پرداختند.
روسیه در این تاریخ، پروندهای سنگین دارد:
• از قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای،
• تا به توپ بستن مجلس مشروطه و بمباران حرم امام رضا(ع)،
• از اشغال شمال ایران در جنگ جهانی دوم،
• تا نفوذ در ساختارهای تصمیمساز معاصر.
با چنین کارنامهای، چگونه میتوان نقد را ممنوع و اعتماد را واجب شمرد؟
نگاه ابزاری، نه رابطه برابر
پرسش اساسی این است: چگونه میتوان به کشوری تکیه کرد که هنوز نگاهش به ایران، نه نگاهی برابر، که نگاهی ابزاری است؟
در پروندههای اقتصادی و نظامی اخیر، روسیه بارها نشان داده که منافع خود را در اولویت مطلق قرار میدهد.
از نیروگاهها و قراردادهای انرژی گرفته تا مواضع دیپلماتیک در برابر غرب، ایران بیش از آنکه شریکی راهبردی باشد، نقشی ابزاری برای چانهزنی دارد.
روسیهٔ امروز، همان منطق دیروز را دنبال میکند: حفظ منافع خویش، حتی به بهای تضعیف شریک.
در صفحه شطرنج سیاست جهانی، ایران برای مسکو چیزی بیش از یک «مهرهی فشار» در بازی با غرب نیست.
وقتی روسیه نیاز به ابزار فشار دارد، از نام ایران استفاده میکند؛ و وقتی نوبت حمایت میرسد، سکوت اختیار میکند.
دوازده روز سکوت
نمونهٔ روشن این رفتار را در جریان جنگ ۱۲روزه اسرائیل با ایران دیدیم.
مسکو نهتنها حمایتی نکرد، بلکه با سکوتی حسابشده، روابط خود با تلآویو و واشنگتن را حفظ نمود.
در مقابل، همین روسیه در جنگ اوکراین، از پهپادهای ایرانی بهره برد اقدامی که به تشدید خصومت اروپا با ایران انجامید.
این، همان سیاست همیشگی مسکو است: استفاده از ایران، بدون ایستادن در کنار ایران.
تضعیف روابط یا دفاع از منافع؟
در چنین شرایطی، طبیعی است که سیاستمداران منتقد با برچسب «تضعیف روابط راهبردی» مواجه شوند.
اما پرسش کلیدی این است: آیا راهبرد واقعی، تکیه بر دوستی است که در سختترین لحظهها پشت ما را خالی میکند؟
تجربه نشان داده وابستگی فکری و سیاسی، خطرناکتر از وابستگی اقتصادی است.
روسیه هرگاه احساس کند ایران بهعنوان «کارت فشار» کارایی خود را از دست داده، بیدرنگ مسیر خود را تغییر میدهد.
این واقعیت را نه در تحلیلهای غربی، بلکه در رفتار رسمی کرملین میتوان دید.
سیاست خارجی، عرصهی دوستیهای رمانتیک نیست؛ میدان توازن منافع است.
وابستگی به هرسو، واگذاری اختیار
اگر امروز روسیه در ظاهر همپیمان ماست، در عمل بیشازپیش در پی مهار نقش مستقل ایران در بازار انرژی و سیاست منطقهای است.
وابستگی سیاسی به هر کشور چه شرق، چه غرب به معنای واگذاری اختیار تحلیل و تصمیم است.
بازخوانی تاریخ، دفاع از حافظه
امروز، بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازخوانی صادقانه تاریخ روابط خود با روسیهایم.
اگر حافظه تاریخی ملت خاموش شود، خطاها تکرار میشوند و استقلال ملی، آرامآرام در لابهلای واژههای دیپلماتیک به فراموشی سپرده میشود.
انتقاد از روسیه، انتقاد از دوستی نیست؛ دفاع از حافظه تاریخی یک ملت است.
نقطه آغاز
این یادداشت را باید از همینجا آغاز کرد:
از زمانی که «نقد» در سیاست ایران جرم شمرده میشود، اما «اعتماد بیچونوچرا» به قدرتهای خارجی فضیلت.
و این، سرآغاز همان چرخهای است که بارها در تاریخ، استقلال ما را زخمی کرده است.
ادامه دارد...