
به گزارش حکایت گیلان | علی سلیم زاده: در جهان امروز، رسانه نهتنها آینهی بازتاب رخدادهاست، که خود به مثابهی خالق معنا و اندیشه، در بطن فرهنگ و حیات اجتماعی هر جامعه جای دارد. رسانه، وجدان بیدار جامعه است؛ دیدهبانی که اگر چشم بر کاستیها ببندد، جامعه در غبار بیخبری و تکرار فرو میرود. در این میان، نقدِ عملکرد مدیران، نشانهی بلوغ رسانه و ضامن صیانت از سرمایههای فرهنگی و انسانی هر سرزمین است.

جامعهای که در آن نقد آزاد و مسئولانه جاری است، اندیشه در آن میجوشد و عدالت و رشد در آن ریشه میدواند. نقد، نه ستیز است و نه تخریب؛ بلکه پلی است میان آگاهی و اصلاح، میان مسئول و مردم، و میان حقیقت و عمل.
رسانه، بهویژه در عصر دیجیتال، دیگر صرفاً وسیلهای برای انتقال پیام نیست؛ بلکه بستری است برای شکلدهی به وجدان عمومی و جهتدهی به اندیشهی جمعی. در چنین فضایی، نقد منصفانهی مدیران، از اساسیترین رسالتهای رسانه است. چراکه نقد آگاهانه، شالودهی رشد فرهنگی و مدیریتی است؛ آینهای است که به جامعه و مدیران نشان میدهد کجا راه را درست پیمودهاند و کجا لغزش و غفلت رخ داده است.
اگر رسانه از نقدِ سازنده فاصله بگیرد، تنها به ناقل خاموش رخدادها بدل میشود؛ بیآنکه چراغی از فهم در دست گیرد. رسانهی منتقد، رسانهای است که حقیقت را میجوید، نه رضایت اصحاب قدرت را. چنین رسانهای است که میتواند در برابر بیتفاوتی، از وجدان جامعه پاسداری کند و صدای مردم را به گوش تصمیمسازان برساند.
در همین چارچوب، گاه مشاهده میشود که برخی رسانهها در مواجهه با نقد عملکرد مدیران، سکوت اختیار میکنند؛ سکوتی که گاه از ملاحظات و وابستگیها برمیخیزد، نه از خرد و انصاف. در حالی که رسالت واقعی رسانه، پنهانکردن ضعفها نیست، بلکه تاباندن نور آگاهی بر آنهاست.
در مقابل، رسانههایی نیز هستند که با شجاعت و پایبندی به رسالت حرفهای خود، نقد منصفانه را نه تهدید، بلکه فرصتی برای اصلاح و رشد میدانند. اینان با درک مسئولیت اجتماعی خویش، نشان میدهند که صداقت و شرافت رسانهای هنوز زنده است.
نمونهی روشن این تفاوت در رفتار رسانهها را میتوان در بازتاب عملکرد مدیران استانها دید. در جایی که اقتدار، شفافیت و پشتوانهی مدیریتی وجود دارد، رسانهها نیز در فضای آزاد نقد و گفتوگو تنفس میکنند. اما در برخی مواقع، هنگامی که تصمیمات و مداخلات خارج از چارچوب قانونی رخ میدهد، واکنش نماینده عالی دولت در استان میتواند با تدبیر و ملاحظه بیشتری همراه باشد تا زمینهی اجرای کامل قانون و صیانت از مصالح عمومی فراهم شود. این خاموشی، نه به سود مدیران است و نه به صلاح جامعه؛ چراکه نقد سازنده، چراغ رشد و توسعه است، نه دشمن آن.
نقدِ مسئولانه در رسانه، باید با اخلاق، دانش و انصاف همراه باشد. نقدِ ناآگاه، به داوری بدل میشود؛ و داوری بیانصاف، به تخریب. رسانهای که میخواهد تکیهگاه نقد باشد، باید خود بر پایهی صداقت و شناخت استوار گردد. نقد سالم، نقدی است که میسازد و میسنجد، نه آنکه صرفاً میکوبد و میگذرد.
از سوی دیگر، جامعهای که نقد را تاب نمیآورد، جامعهای است که در آن حقیقت به حاشیه رانده میشود. رسانه، میتواند تابآوری فرهنگی را بیاموزد و با ترویج گفتوگوی انتقادی، سطح اخلاق عمومی را بالا ببرد. رسانهای که نقد را پاس میدارد، در حقیقت از سرمایههای فرهنگی و اجتماعی خویش پاسداری میکند.
نقد عملکرد مدیران در رسانه، نه خصومت است و نه مقابله؛ بلکه ضرورتی است برای پاسداری از فرهنگ پاسخگویی و شفافیت. رسانهای که نقد را میفهمد، رسالت خود را درک کرده است: پاسداری از حقیقت، بیدار نگهداشتن وجدان جمعی، و صیانت از سرمایههای فرهنگی جامعه.
اگر رسانه را چشم بینای جامعه بدانیم، نقد همان بینایی اوست؛ و بینقد، هیچ نگاهی روشن نخواهد ماند. در جهان پرهیاهوی امروز، رسانه باید با چراغ نقد، راه را برای خود و برای مردم روشن سازد چراکه جامعهای که نقد در آن زنده است، آیندهاش نیز روشن خواهد بود.
شناخت دقیق سمن ها از مردم به دلیل ارتباط مستقیم با مردم