دوشنبه, 26 آبان 1404
دوشنبه, 26 آبان 1404

 حکایت گیلان | مومن صالحی: رپرتاژ نشریه پیام ما که متعاقبا در سایت خبری محلی مرور در استان گیلان نیز درباره ریجکت سوزهای کوچک مقیاس منتشر شد، دارای خطاهای فاحشی است که بر اساس قانون مطبوعات، می بایست این یادداشت به عنوان پاسخ، در همان قسمت نشریه وسایت خبری مذکور منتشر گردد تا مسافران در رفت وآمدهای یکسره رشت به تهران که موجبات انتشار این یادداشت و آن نامه پیوست را فراهم نمودند برای یک بار هم شده ناچارشوند به سئوالات مکرر افکارعمومی گیلانیان دلسوز و نگران محیط زیست شکننده استان گیلان پاسخ دهند.

البته ابهام اصلی در ماجرای ریجکت سوزهای مورد بحث، پاسخگو نبودن این مسافران دایمی، به سئوالات ساده طرفداران بدون نام‌های پرطمطراق تشکل‌ها و تخصص‌های ادعایی و سمت‌های غیررسمی محیط زیست استان گیلان است. عدم پاسخگویی مدعیان به سئوالات دقیق و مشخص و درعوض هوچی گری های همیشگی، مشکوک و قابل تامل به‌نظر می رسد.

موضوع اول، نامه مورخ 29 شهریور سال 1404 سرکار خانم شینا انصاری ریاست سازمان محیط زیست کشور، خطاب به استاندار گیلان است. محتوای این نامه برخلاف مجوز قبلی مورخ 28/12/1403 صادر شده همان سازمان برای نصب دستگاه ریجکت سوز روستای لسکو کلایه بوده که جای تعجب دارد که چگونه سازمان محیط زیست از مجوز صادر شده قبلی خود بی‌اطلاع  بوده و اقدام به صدور چنین نامه جدیدی نموده است.

علی ایحال، نامه خانم انصاری مستمسک رپرتاژ مورد بحث گردیده است. دراین نامه به صراحت ماده چهار آیین نامه اجرایی قانون مدیریت پسماند که مبنای آن، تفکیک زباله از مبدا می‌باشد، شاخص اصلی درستی کار مدیریت پسماند اعلام شده است. این درحالیست که مفاد این آیین نامه به طور کامل در روستاهای مورد بحث رپرتاژ نشریه پیام ما، اجرا شده و زباله تر به میزان 65 درصد پس از یک تلاش سه ساله و فداکارانه فعالان محیط زیست منطقه برای آموزش و جلب مشارکت روستاییان، در خانه‌های روستایی مدیریت گردیده و 20 درصد زباله‌های بازیافتی از روستا خارج و 15 درصد زباله ریجکت نیز توسط یک شبکه مردمی جداگانه جمع آوری میگردد. در نهایت و انتهای خط مدیریت پسماند روستاهای سالکده ولسکو کلایه استان گیلان، دستگاه بسیارکوچک ریجکت سوز با مجوز سازمان محیط زیست کشور و استان مستقر شده و دقیقا بر اساس مبانی قانونی به سوزاندن کنترل شده و بدون هرگونه دود و سرو صدا و آلایندگی، مقدار بسیار محدود ریجکت روستا را آن هم در ساعاتی از یکی دو روز در هفته امحا می‌کند.

سئوال اول: چرا مدعیان مخالف پروژه مردمی در حال اجرای مدیریت پسماند روستاهای سالکده و لسکوکلایه، این پروژه ها که نمادی از مشارکت و تقویت جامعه مدنی روستا از هر نظر است را نادیده گرفته و تنها روی ریجکت سوز تمرکز و هرگز از بقیه فرایندهای در حال اجرا و بویژه نتایج درخشان و عینی آن در ایجاد روستایی پاک و عاری از زباله و هوای پاک سخنی نمی گویند؟ آیا خانم الهه موسوی گزارشگر پیام ما، بازدیدی از فرایندهای درحال انجام و نتیجه کار در این  روستا داشته‌اند؟

موضوع دوم، در نامه سرکار خانم انصاری از فرایند آردی اف(سوخت حاصل اززباله) سخن به میان آمده. این موضوع شاید برای همه مناطق خشک و بی‌رطوبت ایران عزیز مناسب باشد. لیکن برای نوار ساحلی شمالی بویژه گیلان   و مازندران به گواهی همه کارشناسان دانشگاهی و متخصصین پسماند، امکان ناپذیر و کاملا غیراقتصادی است. جای شگفتی است که بدون شناخت بوم، آب وهوا و کیفیت و کمیت و رطوبت زباله‌های مناطق مختلف کشورچنین مورد غیر کارشناسی به طور عمومی و نسخه واحد برای همه جای ایران، ازسوی بالاترین مقام محیط زیستی کشور خطاب به استاندار گیلان نوشته می شود.

سئوال دوم: آیا کسانی پشت پرده، برای اجرای ار دی اف درگیلان می‌کوشند؟ با چه هدف یا اهدافی؟ آیا آنها میخواهند تاسیسات سنگین تولید انرژی را وارد و نصب کنند و دوباره سرمایه‌های ملی را برای طرحی کاملا غیراقتصادی اما از کیسه مردم به جیب ازما بهتران سرازیر کنند؟

موضوع سوم، درهمه متن این رپرتاژ در ادامه تخریب سازمان یافته و به زمین زدن نمونه‌های مشارکت واقعی مردم دو روستای پاک و سبز گیلان، از عبارات کارشناسان، فعالان محیط زیست، هم اندیشان، همیاران، بوم بانان و عبارات مبهم دیگری برای بزرگ کردن حرکت خود سخن می گویند که نمایندگی از سوی عامه دلسوزان محیط زیست و مردم گیلان ندارند. همچنین آنها نمیتوانند صرف تشکیل گروه‌های کوچکی که سرجمع جمعیت تشکل‌های آنان به اندازه یک روستا از 2600 روستای استان گیلان نمی‌باشد، خود را تنها کارشناسان این حوزه و مالکین و مدعیان بی بدیل محیط زیست در استان گیلان اعلام کرده و عرصه را برای هر صاحب نظر دیگری تنگ نمایند. با این همه، چرا مدعیان آلودگی ریجکت سوزهای نصب شده به این سئوال‌های ساده و مکرر پاسخ نمی‌دهند؟ 

سئوال سوم: چرا برای رهایی پسماند در 2600 روستای گیلان که آب و خاک و ظاهر و باطن روستاها را بشدت آلوده نموده و در هر جاده‌ای که بروید شاهد سوختن زباله در هر گوشه و کناری خواهید بود، هیچ توجه و عنایتی ندارند؟ چرا این همه تشکل‌ها با القاب پرطمطراق محیط زیستی طی سی سال گذشته هیچ طرح و برنامه ای با نتایج عملی قابل ارایه همچون روستای سالکده را اجرا نکردند؟ چرا توجه هیچ مسئول کشوری را که منجر به نتیجه عملی شود جلب نکردند؟ و چرا طرح های آنان برای مدیریت پسماند روستایی درهیچ منطقه استان اجرا نشده و به بایگانی رفته است؟ چرا برای تخریب افکارعمومی ازعبارات لاشه سوز، آلودگی هوا، آلودگی دستگاه‌های زباله‌سوز به معنای واقعی کلمه استفادهابزاری نموده و علیرغم توضیحات مکرر متخصصان و پژوهشگران مکانیک سازنده این دستگاه همچنان درپی‌آنند تا مردم بی‌خبر را دچار اشتباه و افکارعمومی را ناامید نمایند؟ چرا در مدیریت های قبلی استانداری گیلان بویژه دوره قبلی که با دستورهای یک شبه کاملا غیرکارشناسی، زباله‌های روستاها تمام سطح استان را فرا گرفت و تخریب های گسترده محیط زیستی بروز کرد، هیچ حساسیت اجتماعی قابل توجه‌ای برانگیخته نشد؟ چرا تمام هم وغم کسانی با ادبیاتی مشخص که جای پا وکلید واژه‌های آنها را می شود در هر نوشته و نامه و بیانیه‌ای دید در تلاش زمین زدن استاندارفعلی و از بین بردن انگیزه و تلاش او برای ساختن گیلانی پاک و تمیز هستند؟

موضوع چهارم: با نظربه اینکه سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان سازمان ناظر بر آلایندگی صنایع، وظیفه ی بررسی گازهای خروجی دستگاه های ریجکت سوز را دارد. این سازمان با تکیه بر گزارش آزمایشگاه‌های این سازمان و یا آزمایشگاه های معتمد خود، توان اندازه‌گیری اکثر آلاینده ها را دارد. اگر هم درمواردی که این نقص ارزیابی های دقیق وجود دارد یا توسط سازمان پسماند شهرداری تهران که در حال تجهیز امکانات خود است ویا با تجهیز بیشتر آزمایشگاه‌های سازمان محیط زیست میتواند برطرف شود. حالیه بازدید های مکرر کارشناسان رسمی سازمان و آنالیز گازهای خروجی دستگاه های تحت بهره برداری، انطباق با استانداردهای این سازمان را گواهی می کند. پس دیگرچه ادعایی و براساس کدام مستند علمی.

سئوال چهارم: با نظر به اینکه اندازه گیری آلایندگی دستگاه ریجکت سوز کوچک مقیاس روستای لسکو کلایه انجام گرفته و آلایندگی گزارش نشده است، سئوال اینجا است، گزارش آلودگی را چه کسی و با چه آنالیز مشخصاتی منتشر کرده است؟ این قاطعیت و ادعاها بی هرگونه پشتوانه علمی و کارشناسی چه معنایی دارد؟ اگر میگوید اندازه گرفته شده بی درنگ گزارش را منتشر کنید تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. جالب انکه براساس نامه 28/12/1403 سازمان محیط زیست کشور و بر اساس تصمیمات کمیته فنی ارزیابی زیست محیطی بررسی آلودگی اقلیم و هوا مورخ 25/12/1402 اداره کل محیط زیست استان گیلان، موافقتنامه نصب دستگاه ریجکت سوز برای روستای لسکو کلایه صادر و اقدام نصب این دستگاه کاملا قانونی است.

تحلیل نهایی: به طور طبیعی نصب یکی دو دستگاه ریجکت سوز روستاهایی کوچک از 2600 روستای استان گیلان نبایستی موجب این همه سر و صدا و نگرانی می گردید، وگرنه زباله سوز غول پیکر درحال کار شهر ساحلی استان همسایه، نوشهر در مازندران چرا هیچ وقت مورد بحث کسی قرار نمی‌گیرد و اینقدر حساسیت آفرین نشده است؟

بنابراین بنظر می‌رسد، نگرانی مدعیان از دو دستگاه زباله سوز نیست. نگرانی آنان ازعزم جزم استاندار پرانگیزه استان گیلان برای تعمیم و فراگیری این پروژه برای تمام استان گیلان است که خواب برخی را آشفته نموده است. اقدامات آتی استاندار برای نصب زباله سوزها بدون تردید از پشتوانه‌های کارشناسی و علمی لازم برخوردار خواهد بود. چه آنکه او خود از اساتید قبلی اقتصاد دانشگاه گیلان بوده و با روش‌های علمی مطالعه و تصمیم‌گیری به نفع مردم کاملا آگاهی دارد. تجربیات اجرایی و قانونگذاری و از همه مهمتر اختیارات تفویض شده ریاست جمهوری به او بستر مقتدرانه تصمیم سازی و اجرای تصمیمات در حوزه پسماند را بیش از هر زمانی دیگر فراهم نموده است. این تصمیمات به نفع مردم، منافع چه کسانی را به چه دلایلی به مخاطره انداخته، از سوالاتی است که پاسخ آن برای نگارنده و بسیاری از مردم گیلان تا این لحظه نامکشوف است.

موضوع آخر: چپ روی و سیاست بازی‌های تندروانه، سال‌های طولانی است که کشور عزیزمان ایران و بیش از همه گیلان نازنین را دچار بیماری اختلافات نموده و علایم بالینی آن را با نشانگان زیر میشود تشخیص داد و شناخت:

تندروی، فریاد و هوچی گری در مجامع عمومی یا در نشریات و رسانه‌ها.

مدعی‌العموم بودن و کاسه داغ‌تر از آش شدن بدون وکالت رسمی از سوی مردم.

مواضع یکسره سلبی بدون هیچ راه حل ایجابی.

ساده‌اندیشی برای حل مشکلات، بدون توجه به پیچیدگی و کارشناسی‌های علمی و اجتماعی و اقتصادی.

تعجیل همیشگی برای حل مشکلات بصورت یکشبه و در اصل رفتن به سیر قهقرایی.

آرمانگرایی و سیر در عالم تخیلات و کمال گرایی.

استفاده از ترور فیزیکی و شخصیتی مخالفین، روزی با اسلحه و روزی با کلمات و اعلامیه و بیانیه، اما با بن‌مایه اتهام و تخریب و به اشتباه انداختن افکارعمومی و منزوی ساختن منتقدان.

هنوز داغ و خاطره‌های تلخ آرمانگرایانی که به مردم ایران و بویژه گیلان وعده بهشت عدالت خیالی را داده بودند و سر از جهنم اردوگاه‌های کار اجباری و میدان‌های تیر و اعدام استالینیستی سر برون آوردند در یادهای معمران این آب و خاک وجود دارد.

دوباره همان اشتباهات و روش‌های آزمون شده این بار در قالب دفاع از محیط زیست تکرار نکنیم. با هیاهو و تخریب و تندروی، انگیزه نیروهای ملی و علمی و اقتصادی و سرمایه گذاران از بین می‌رود. سرمایه گذاری به امنیت و آرامش نیاز دارد. زبان تند و چنگ و دندان و جنگ و دعوا هر سرمایه گذار اقتصادی و فکری را فراری می دهد. با ادامه این روش‌های تخریبی، دوباره گیلان بی‌برنامه خواهد ماند، با یک طبیعت درحال دفن زیرکوهی از زباله.

 

 حکایت  گیلان | استاندار گیلان و محیط زیست مومن صالحی

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان