
به گزارش حکایت گیلان | محمدحسین باقی؛ روزنامه نگار: دو سال و دو روز بعد از ۷اکتبر۲۰۲۳ (۱۵مهرماه۱۴۰۲) توافق صلح بین اسرائیل و حماس اجرایی شد.
اگرچه اسرائیل بیش از سایر بازیگران مشتاق صلح بود، اما این صلح را چگونه میجست؟
اسرائیل بر اساس راهبرد «تشدید برای کاهش تنش» مجموعهای از بازیگران را (از ترامپ گرفته تا کشورهای عربی منطقه) وادار به حرکت به سوی آتشبس کرد. اما «تشدید برای کاهش تنش» چیست؟
این راهبرد را در روابط بین کشورها میتوان چنین صورتبندی کرد که تشدید تنش یعنی خصومت و نزاع فزاینده «بین کشورها» یا بین «بازیگران فروملی با کشورها».
مشخصههای آن مجموعهای از تقابلها، تجمیع قوای نظامی و درگیریهای ایدئولوژیک است که ممکن است یکی از طرفین را به پایان بازی «ترغیب کند» یا «وادارد».
این رویکرد نشان میدهد که اختلافات اولیه (گلوله برفی) چگونه میتواند به درگیریهای شدیدتر (بهمن) منجر شود.
در این راستا، طرفین درگیر، لفاظیها و قابلیتهای نظامی خود را افزایش داده و به رخ میکشند؛ بهطوریکه گویی بحران از کنترل خارج شده است. این «مارپیچ خشونت» به تقابلهای بزرگتر میانجامد. یعنی سرریز بحران از دو طرف درگیر به چند طرف افزایش مییابد.
طی دو سال گذشته، طرفین درگیر آستانه درگیری را به شدت بالا بردند. حماس در سرزمینهای اشغالی، سربازان اسرائیلی را شکار میکرد. در مقابل، اسرائیل با دستاویز قرار دادن «محور مقاومت» نه تنها بازیگران فروملی (همچون حماس) بلکه به دولتهای دارای حاکمیت (سوریه، یمن، ایران و در نهایت قطر) حمله کرد و هر نشانی از حماس را به مثابه هدفی مشروع تلقی میکرد.
چنین بود که سطح آمادگی نظامی در مصر و ترکیه هم بالا رفت و چنین مینمود که گویی این دو کشور سیبلهای بعدی اسرائیل هستند.
فشارها باعث شد دولتهای غربی هم دست بهکار و برای جلوگیری از اقدامات فراقانونی اسرائیل وارد میدان شوند.
در راستای رویکرد تشدید برای کاهش تنش، «جنگهای نیابتی» با اسرائیل وارد فاز «جنگ مستقیم» شد. دیگر نبرد در منطقه خاکستری نبود.
چنین بود که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به یک اندازه در جستوجوی راهحلهای دیپلماتیک برآمدند.