اختصاصی حکایت گیلان | امیرحسین ابراهیمی، تحلیلگر مسائل سیاسی: این یادداشت تحلیلی با رویکردی رئالیستی، تحولات روزهای گذشته در بحران هستهای ایران-آمریکا را مورد بررسی قرار میدهد. در شرایطی که تهدیدهای نظامی و تنشهای دیپلماتیک افزایش یافته، این یادداشت به تحلیل موازنه قدرت، منافع بازیگران منطقهای و بینالمللی، و سناریوهای احتمالی آینده میپردازد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد علیرغم افزایش تنشها، مجموعهای از عوامل بازدارنده، از جمله منافع اقتصادی قدرتهای منطقهای و توان بازدارندگی ایران، احتمال درگیری نظامی گسترده میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا را محدود کرده است.
تنش میان ایران و ایالات متحده پس از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در ژانویه 2025 وارد مرحله جدیدی شده است. تهدید روزهای گذشته ترامپ مبنی بر بمباران ایران در صورت عدم دستیابی به توافق هستهای، همراه با استقرار بمبافکنهای استراتژیک B-2 در پایگاه دیهگو گارسیا، نشاندهنده تشدید رویکرد فشار حداکثری آمریکا است. در مقابل، اظهارات مقامات ایرانی، از جمله تهدید غیرمستقیم به دستیابی به سلاح هستهای در صورت حمله، نشان از ورود بحران به مرحلهای حساس دارد.
تنش های هستهای میان ایران و آمریکا تاریخی طولانی دارد، اما دور جدید آن از خروج یکجانبه ترامپ از برجام در سال 2018 آغاز شد. این اقدام به اعمال مجدد تحریمهای شدید علیه ایران و واکنش متقابل تهران در افزایش تدریجی غنیسازی اورانیوم منجر شد.با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، سیاست فشار حداکثری با شدت بیشتری از سر گرفته شده است. ترامپ حدود سه هفته پیش، نامهای از طریق امارات متحده عربی برای آیتالله خامنهای ارسال کرد که حاوی درخواست مذاکره مستقیم و ضربالاجلی دو ماهه برای دستیابی به توافق بود. ایران در پاسخ، آمادگی خود برای مذاکرات غیرمستقیم را اعلام کرده، اما از پذیرش گفتگوی مستقیم تحت شرایط فشار و تهدید خودداری کرده است.
ایالات متحده آمریکا از برتری قاطع نظامی، به ویژه در حوزه هوایی و دریایی، برخوردار است. استقرار بمبافکنهای B-2 در دیهگو گارسیا، مجهز به بمبهای سنگرشکن "Massive Ordnance Penetrator" با قابلیت نفوذ در تأسیسات زیرزمینی، توانایی آمریکا برای هدف قرار دادن زیرساختهای هستهای ایران را نشان میدهد. حضور ناو هواپیمابر USS هری ترومن در منطقه و اعزام ناو هواپیمابر دوم، نشانگر قدرت پروژه نیروی آمریکا در خاورمیانه است.
با این حال، هر اقدام نظامی علیه ایران با چالشهای عملیاتی قابل توجهی همراه است. تأسیسات هستهای مهم ایران، مانند فردو و نطنز، در عمق خاک ایران و در پناهگاههای زیرزمینی مستحکم قرار دارند. حتی با بمبهای سنگرشکن پیشرفته، تضمین انهدام کامل این تأسیسات دشوار است.قدرت بازدارندگی ایران بر دو ستون اصلی استوار است: برنامه موشکی و شبکه متحدان و نیروهای نیابتی در منطقه. ایران با برخورداری از زرادخانه موشکی متنوع، از جمله موشکهای بالستیک با برد بیش از 2000 کیلومتر، توانایی هدف قرار دادن پایگاههای آمریکا و متحدانش در سراسر منطقه را دارد.
عامل مهم دیگر، حضور حدود 50,000 نیروی آمریکایی در پایگاههای متعدد در فاصله نزدیک از ایران است. این واقعیت، که توسط فرماندهان نظامی ایران با عبارت "خانه شیشهای" مورد اشاره قرار گرفته، آسیبپذیری منافع آمریکا در برابر واکنش احتمالی ایران را نشان میدهد.شبکه گسترده متحدان منطقهای ایران، از حزبالله لبنان تا حوثیهای یمن، توانایی تهران برای گسترش یک درگیری به کل منطقه را افزایش میدهد. اگرچه این گروهها در سالهای اخیر با چالشهایی مواجه بودهاند، اما همچنان ظرفیت قابل توجهی برای اقدامات تلافیجویانه علیه منافع آمریکا و متحدانش دارند.
یکی از تحولات قابل توجه در وضعیت کنونی، تغییر رویکرد کشورهای عربی خلیج فارس نسبت به درگیری احتمالی با ایران است. برخلاف گذشته که برخی از این کشورها از رویکرد تهاجمی آمریکا علیه ایران حمایت میکردند، اکنون شواهد متعددی از مخالفت آنها با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران وجود دارد.
این تغییر رویکرد ناشی از محاسبات عقلانی و منافع ملی این کشورهاست:
1. آسیبپذیری اقتصادی: هرگونه درگیری در خلیج فارس، صادرات نفت و اقتصاد وابسته به انرژی این کشورها را به شدت متأثر خواهد کرد.
2. ناکامیهای گذشته: تجربه مداخلات نظامی پیشین آمریکا در منطقه، مانند عراق، نشان از عدم توفیق در ایجاد ثبات دارد.
3. تجربه مذاکرات دو جانبه: عربستان سعودی و امارات متحده عربی در سالهای اخیر وارد مذاکرات دوجانبه با ایران شدهاند که برای آنها دستاوردهای دیپلماتیک و اقتصادی به همراه داشته است.
تغییر رویکرد عربستان سعودی به ویژه حائز اهمیت است.
گزارشها حاکی از آن است که محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، در دیدارهای آتی با مقامات آمریکایی، مخالفت خود را با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران ابراز خواهد کرد.
اسرائیل همچنان اصلیترین حامی اقدام نظامی علیه برنامه هستهای ایران است. از دیدگاه تلآویو، دستیابی ایران به قابلیتهای هستهای، تهدیدی وجودی محسوب میشود. با این حال، اسرائیل نیز با محدودیتهای عملیاتی برای اقدام یکجانبه مواجه است:
1. محدودیتهای نظامی: اسرائیل برای حمله به تأسیسات عمیق زیرزمینی ایران، نیازمند حمایت لجستیکی و عملیاتی آمریکاست.
2. تبعات منطقهای: واکنش احتمالی ایران و متحدانش، به ویژه حزبالله، میتواند اسرائیل را با تهدیدی چندجانبه مواجه سازد.
3. انزوای دیپلماتیک: با توجه به مخالفت کشورهای عربی با اقدام نظامی، اسرائیل با خطر انزوای منطقهای مواجه است.
منابع امنیتی اسرائیلی نگرانی خود را از اینکه مذاکرات احتمالی صرفاً به محدودیت موقت برنامه هستهای ایران منجر شود، ابراز کردهاند. از دیدگاه آنها، هدف نهایی باید نه تنها توقف برنامه هستهای، بلکه تغییر ماهیت حکومت ایران باشد.
تحریمهای آمریکا تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد ایران داشته است. کاهش صادرات نفت از 1.8 میلیون بشکه در روز به حدود 500-600 هزار بشکه در روز، همراه با محدودیت دسترسی به سیستم مالی بینالمللی، فشار شدیدی بر اقتصاد ایران وارد کرده است.افزایش نرخ ارز، تورم فزاینده و تأخیر در پرداخت حقوق بخش دولتی، نشانههای آشکار این فشار اقتصادی هستند. با این حال، اقتصاد ایران طی سالها تحریم، درجاتی از انعطافپذیری و سازگاری را نشان داده است.
ایران با چالشهای زیستمحیطی قابل توجهی، به ویژه در زمینه منابع آبی مواجه است. سد کرج که آب مصرفی میلیونها نفر در منطقه تهران را تأمین میکند، به تنها 6% ظرفیت خود رسیده است. استانهای مرکزی، از جمله تهران و اصفهان، با کمبود شدید آب مواجه هستند.این بحرانها پتانسیل ایجاد نارضایتیهای اجتماعی را دارند، اما تجربه نشان داده در شرایط فشار و تهدید خارجی، انسجام ملی معمولاً تقویت میشود.
بررسی سناریوهای محتمل
.۱. سناریوی اول: دیپلماسی غیرمستقیم و توافق محدود
احتمال: 60-70%
در این سناریو، مذاکرات غیرمستقیم از طریق میانجیگری عمان ادامه مییابد و به توافقی محدود منجر میشود. ایران با محدودیتهایی در برنامه هستهای موافقت کرده و بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را میپذیرد. در مقابل، آمریکا برخی از تحریمهای اقتصادی را تعلیق میکند.
چنین توافقی احتمالاً شامل تثبیت سطح غنیسازی در محدوده مشخص (زیر 20%)، محدودیت ذخایر اورانیوم غنیشده، و اجازه بازرسیهای گستردهتر به آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواهد بود. به احتمال زیاد، برنامه موشکی ایران خارج از این توافق خواهد ماند.
این سناریو با منافع اکثر بازیگران سازگار است:
- ایران فشار اقتصادی را کاهش میدهد و توان بازدارندگی خود را حفظ میکند.
- آمریکا محدودیتهایی بر برنامه هستهای ایران اعمال میکند بدون هزینههای یک درگیری نظامی.
- کشورهای عربی از ثبات منطقهای بهرهمند میشوند.
اسرائیل احتمالاً تنها بازیگری خواهد بود که از چنین توافقی ناراضی است، اما با توجه به محدودیتهای عملیاتی، گزینههای محدودی برای مخالفت عملی خواهد داشت.
.۲. سناریوی دوم: تداوم بنبست و افزایش تدریجی تنش
احتمال: 25-30%
در این سناریو، مذاکرات به نتیجه نمیرسد و وضعیت کنونی با تنشهای فزاینده ادامه مییابد. ایران به افزایش سطح غنیسازی اورانیوم ادامه میدهد و آمریکا تحریمهای بیشتری اعمال میکند. درگیریهای محدود میان نیروهای نیابتی افزایش مییابد، اما از آستانه جنگ مستقیم عبور نمیشود.
پیامدهای این سناریو شامل:
- تشدید فشار اقتصادی بر ایران
- افزایش تنشهای منطقهای
- نزدیکتر شدن ایران به آستانه توانایی هستهای
- افزایش حملات سایبری و عملیاتهای پنهان متقابل
3.سناریوی سوم: حمله محدود به تأسیسات هستهای
احتمال: 5-10%
کمترین احتمال متعلق به سناریویی است که در آن آمریکا یا اسرائیل، حملات هوایی محدودی را علیه تأسیسات هستهای ایران انجام میدهند. چنین حملهای احتمالاً با پاسخ قاطع ایران مواجه خواهد شد که میتواند شامل حملات موشکی به پایگاههای آمریکا در منطقه، حمله به تأسیسات نفتی خلیج فارس، و تحریک درگیریهای گسترده توسط نیروهای نیابتی باشد.
پیامدهای این سناریو گسترده و غیرقابل پیشبینی است:
- بیثباتی گسترده در کل منطقه خاورمیانه
- اختلال در بازار انرژی جهانی
- احتمال تشدید درگیری به جنگی فراگیر
- تسریع تلاش ایران برای دستیابی به قابلیتهای هستهای
نکته مهم اینکه، حتی در این سناریو، احتمال حمله زمینی گسترده یا تلاش برای تغییر رژیم در ایران بسیار ناچیز است.
هزینههای چنین اقدامی برای آمریکا، با توجه به تجربیات عراق و افغانستان، بسیار بالاست.
تحلیل رئالیستی تحولات اخیر در بحران هستهای ایران-آمریکا نشان میدهد علیرغم تشدید لفاظیهای تهدیدآمیز، احتمال درگیری نظامی گسترده محدود است. توان بازدارندگی ایران، مخالفت کشورهای عربی منطقه با اقدام نظامی، و هزینههای بالای درگیری برای آمریکا، عوامل بازدارندهای هستند که احتمال سناریوی جنگ را کاهش میدهند.
در عین حال، شکاف عمیق در اعتماد میان طرفین و تفاوت در اهداف راهبردی، دستیابی به توافقی جامع را دشوار میسازد. محتملترین سناریو، دستیابی به توافقی محدود از طریق مذاکرات غیرمستقیم است که برخی نگرانیهای فوری را کاهش دهد، بدون آنکه چالشهای اساسی را حل کند.رویکرد کنونی آمریکا و ایران را میتوان نمونهای از "دیپلماسی اجباری" دانست، که در آن هر دو طرف از ابزارهای فشار و تهدید برای تقویت موضع مذاکراتی خود استفاده میکنند. همزمان، هر دو کشور کانالهای دیپلماتیک را باز نگه داشتهاند که نشان از تمایل به اجتناب از درگیری نظامی مستقیم دارد.این بحران همچنین نشاندهنده تغییرات مهمی در پویایی قدرت منطقهای است. استقلال بیشتر کشورهای عربی در سیاستگذاری و تلاش آنها برای کاهش تنشهای منطقهای، میتواند به تدریج به شکلگیری نظم امنیتی جدیدی در خاورمیانه منجر شود که کمتر تحت تأثیر سیاستهای قدرتهای فرامنطقهای قرار دارد.
برای هر جنگی آماده ایم اما شروع کننده جنگ نیستیم
می زند یا نمیزند؟