اختصاصی حکایت گیلان | حسین صولتی (دکتری جامعه شناسی سیاسی) : هفته گذشته از ۲۴ الی ۲۹ شهریور ماه، نگارخانه مارلیک رشت پذیرای علاقمندانِ عکاسی بود که به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان با موضوع "انتظار" برپا شده بود.
آنچه در سطور ذیل میخوانیم تجربه و احساس یک شهروند بههنگام بازدید از نگارخانهی موصوف با عناوین مختلف برای به تصویر کشیدن مفهوم "انتظار" است:
فرصتی دست داد تا به همراه یکی از دوستانم اندکی در فضای هنرِ عکاسی قدم بزنم و از پنجرهی نگاه عکاسان به مفهوم انتظار بیاندیشم. هر گام در نگارخانهی مارلیک میتوانست شما را با یک هنرمند همافق کند و یا با ایدهای ناب گره بزند اما در چشماندازی کلیتر، هر تصویر بازنمایی یا ظهور مجدد اندیشههای یک گروه از جامعه بود بهخصوص برای من که افقی جامعهمحور (آن هم از نوع سیاسیاش) را پیش رو دارم. به هرحال میخواهم راوی دنیای تعدادی از عکسهایی باشم که برآمده از دل جامعهی گیلان است.
از مجموع حدود بیست عکسِ آویخته در نمایشگاه حدود چهل درصد به احساسِ و تجربهی حیوان از انتظار پرداخته بودند نگاه گربه، اسب، کبوتر، مرغماهیخوار و کلاغ به دوردستها و گاه به تکههای نان و دان، به خوبی روایتگر "انتظار" بود؛ انتظاری که کمتر به چشم میآید اما نقطه عطف مهمی برای هر انسان به منظور همآغوشی با جهانیست که در آن پرت شدهایم.
احتمالا اگر در دهه هفتاد نمایشگاهی با این مفهوم را برای بازدید انتخاب میکردیم با تصاویر بیشتری مواجه میشدیم که درپی به تصویرکشیدن انتظارِ انسان از آسمان بودند آسمانی که وجهی الهیاتیاش بر وجه طبیعیاش غالب بود اینجا اما یک انسانِ سر به مُهر یافتیم.
در میان ازدحام عکسها یک تصویر حدیث عکاسی عاشق از چشمان معشوق را روایت میکرد شاید بازنمایی یک فرصت بود تا "انتظار"! از آن تصویر که عبور میکردیم ظرافت یک عکاس را دیدم که گره خوردن قطرهی کوچک برف با چوبِ باریک را قاب گرفته بود خیلی دوست داشتم از عکاسش بپرسم مگر قطرهی برف هم "انتظار" میفهمد؟ به قول ماری (یکی از عکاسان نمایشگاه) هر عکس حاوی داستانهای کوتاه و بلند، تودرتو و... است که گاه فقط ما یک لایه از انتظار را در مییابیم.
تصویر سه زنِ عاشقِ منتظر با چادر مشکی در یک قاب هنوز هم برایم مبهم مانده است؛ تصویری که شاید منتظر روایتشدن بود تا روایتکردن!
به هرحال مصادف با حضور پرشور مسافران در گیلان در گوشهای از رشت زیبایمان عکسهایی به نمایش درآمد که نه تنها بازتاب جامعه بلکه دریچهای رو به هنر بود.پایان
تصاویری که شاید منتظر روایت شدن بودند تا روایت کردن