شنبه, 08 اردیبهشت 1403
شنبه, 08 اردیبهشت 1403

به گزارش حکایت گیلان | محمد شکوهی:

خبر کوتاه بود؛ زن روستایی در آب غرق شد

شاید برای شما سوال پیش بیاید که در این زمان که همه روستاها گاز دارند، چه الزامی به تهیه هیزم است که یک زن روستایی برای تهیه آن جانش به خطر افتاده ست.
همه رسانه ها در مورد علت مرگ بانوی شفتی نوشتند که برای جمع کردن هیزم پایش لیز خورد و به داخل آب سقوط کرد.
اما همه ماجرا این نبود.
اصل ماجرا این بود که این مادر روستا نشین برای کمک به اقتصاد خانواده و در آوردن لقمه ای نان که این روزها سخت ترین کار روستائیان ست، دوشادوش همسر خود دل به سیلاب رودخانه زده تا هیزمی که سیلاب آورده بود را از آب بگیرد و به پیمانکاران چوب بفروشد و چندرغاز پول تهیه کند بلکه در ایام عید شرمسار نوه های خود نباشد. بله مادر روستایی برای بدست آوردن مقداری پول جانش را به خطر انداخت و صد افسوس که سیلاب دارا و ندار نمی شناسد و می برد هر آنچه که پیش رویش باشد.
در این میان ساختار پل لوله ای شکل که خود علت سیلاب را تشدید میکند( در عکس ببینید) به یک طرف...

نکته دیگر اینکه در سه روز سیلابی شدن هیچ تلاشی از سوی مقامات محلی برای بازگشایی دهانه پل لوله ای انجام نشده بود تا جان انسانی بخطر نیفتد.
و در این میان ستاد بحران نیز خطری را احساس نکرده بود تا با امکانات لجستیکی ناموجود و موجود، دهانه پل را بازگشایی کرده تا بدین‌وسیله مانع بروز خطر گردد.
شاید هیچ کس نفهمید که مادر روستایی برای کمک به معیشت خانواده همگام با همسرش دل به سیلاب زد تا برای چند روز سفره اش از نان خالی نماند و صد افسوس که زندگی اش از حیات  خالی شد و داغ نبودنش خاطر همه مردم را در روز عید آزرده کرد.
شاید بعدها هم هیچ کس نفهمد که روستائیان برای ادامه حیات علاوه بر جنگ تن به تن با غول گرانی باید با قوانین دست و پاگیر بنیاد مسکن، منابع طبیعی و حتی محیط زیست نیز مبارزه کنند تا بتوانند در سرزمین آبا و اجدادی خویش جان به جان آفرین تسلیم کنند.
شاید هیچ گاه در تاریخ هم کسی نفهمد که قوانین نه تنها از روستایی حمایت نمی کند بلکه کوچ اجباری وی را زودتر از هر زمانی رقم می زند.

شاید هیچ گاه کسی نفهمد که مادری برای لقمه ای نان جان داد…

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان