چهارشنبه, 19 اردیبهشت 1403
چهارشنبه, 19 اردیبهشت 1403

حکایت گیلان | سروش علیزاده: سخن گفتن از بهرام بیضایی بزرگ توسط خردی چون من مضحک است. بهرام بیضایی آبرو و شرف نمایش نامه نویسی ایران است و سالیان سال چون او نخواهد آمد که چنین با زبان دست و پنجه نرم کند و کلمه را بشناسد و ما در برخورد با دنیای هنر با چه رو به رو هستیم جز زبان؟! نمایشنامه افرا جزو انسانی ترین نمایشنامه های بهرام بیضایی است که پا در زندگی معاصر انسان ها دارد و به نوعی از اسطوره پنداری گریخته و به رئالیسم ترین شکل ممکن جامعه ای را به نقد می کشد که غیر قابل اعتماد ، تهی و بی رحم است.

افرا دختری است معلم ، پدری از دست داده که نشان شجاعت و خدمت دریافت کرده با مادر و برادر در خانه اجاره ای شازده قجری مغروق در آب انبار زندگی می کند. مانند تمام اهالی آن محل که در هژمونی قدرت ثروت سنت اجاره نشین بیوه شازده و فرزند او هستند که در کودکیش باقی مانده و بزرگ نشده است. از کلانتری محل تا هرکس و هرکس دیگر دست به سینه این ثروت تحمیل شده سنت هستند  اما هرکدام نشان از مدرنیته ای دارند که چون ستاره ای به سمت آینده می درخشند اما به سیاهی سنت کرنش می کنند و افرا معلم دختری است که چون ماه در این میان می درخشد و مورد تکریم کوچک و بزرگ است و بیوه شازده چون نتوانسته او را عروس پسر عقب مانده ذهنیش کند و پرستار دوران نبودش با حیله ای پرده ای از سیاهی به روی ماه درخشان می کشد و هر آنکس که افرا را می ستاید بر او تهمت می بندد و ... چه بگویم که متن های بیضایی اگر فقط در مکانی روخوانی هم شود بدون هیچ کار دیگر باید به دو زانوی احترام نشست و کیفور شد.

۲. متن بیضایی چون شمشیری دو دم است برای کارگردانی که بخواهد با او دست و پنجه نرم کند . از یک طرف خود متن سوار بر ذهن تماشاگر می شود و خود این موضوع کمک بسیار به کارگردان می کند و از سوی دیگر متن می تواند همه چیز را در اجرا بخورد و ببلعد پس دست و پنجه نرم کردن با متن های بیضایی بر خلاف ظاهر زیبایش دهشتناک است.  اجرای این کار به کارگردانی مهرداد هنرمند که هم اکنون در سالن تئاتر شهر امین الضرب رشت در ساعت شش عصر اجرا می شود و تفو بر مدیرکل و سیستم ارشاد گیلان که توانایی نگهداری این سالن را ندارند که شکافی بزرگ در آن نباشد که تماشاگر که مهمترین عنصر اجراست از سرما نلرزد و کرامت انسانیش حفظ شود را ندارند اما چنان اجرای گرم و متوسط به بالایی توسط بازیگران نه چندان معروف کار ارائه می شود که این رنج را به آن گنج پوشیده می شود.شروع کار به روشی کلاسیک به معرفی شخصیت ها می پردازد که مهرداد هنرمند که به اهمیت صبر و تحمل کم تماشاگر امروزی واقف است و می داند تماشاگر ایرانی مونولوگ تاب نیست و ایجاد برخورد شخصیت ها و تولد درام را می پسندد ریتم را تند نموده و به معرفی شخصیت های کار می پردازد.  مهرداد هنرمند تلاش می کند اجرایی فرهیخته و کلاسیک آبرومندی از کار ارائه کند و تا حد بسیاری هم موفق می شود بازیگرانی که با اینکه معروف نیستند اغلب از شاگردان آموزشگاه او هستند اما مسلط و پرتلاش ظاهر می شوند بهتر از بسیاری از چهره های معروف تئاتر استان گیلان که با چند اجرا دیگر نه دل به کار می دهند و نه تلاش برای اجرای خواست های کارگردان و نه کیفور شدن تماشاگر حرفه ای تئاتر  بیش از توان و انتظار ظاهر می شوند. مسلط، بدون تپق و محکم که شایسته متن بهرام بیضایی بزرگ باشند  که به تک تک شان دست مریزاد می گویم.

  ۳. گمان من این است که ابزار در تئاتر مهم هستند و از مهمترین این ابزار نور است و نور پردازی و گمان می کنم کارگردان بهتر می توانست از این ابزار استفاده نموده و فوکوس بر بازیگران متنی ایجاد کند فرد محوری و روایت گری با بیان مونولوگ دارند. تا تاریکی و کم نوری نباشد که روشنایی شکوه ندارد و حیف است این ابزار توجه بیشتر مخاطب را در بیان مونولوگ ها به سمت بازیگر هدایت نکند.  جدا از بازی درخشان بیوه شازده مغروق و خود شازده جوان و علی الخصوص بازیگر نوجوان دختری که نقش برادر افرا را بازی می کند و نامه به پسر عمویی که نیست می نویسد و ترکیبی از دو شخصیت کارتونی توامان پینوکیو و جودی ابوت دارد و تک تک بازیگران کار که نهایت تلاش خود را به کار بردند بازیگر نقش افرا با مشخصات افرا در متن و باور پذیری مخاطب و انتظاری که از افرا دارد همخوانی. ندارد .چه از لحاظ فیزیک ، چه بیان و محکمی سایر اجرا ها توی ذوق تماشاگر می زند نه آنکه بازیگر ناتوان باشد بلکه به اعتقاد این قلم انتخاب بازیگر توسط کارگردان برای این نقش و نه نقش های دیگر مناسب نبوده است.

جوان دوچرخه ساز عاشق هم جدا از بازی بسیار خوبش تو گویی برای این نقش ساخته نشده و چرخ دنده گرچه از طلاست اما نامناسب برای چرخاندن سایر چرخ هاست اگر به اصل باور پذیری و اقناع مخاطب باور داشته باشیم باید مخاطب و تماشاگر برسد به آن باور که این کاراکتر جاهل مسلک که تاکید بر تهرانی بودن خود در برابر شهرستانی های مقیم شده در محله دارد اگر شعبان بی مخ نباشد حد اقل طیب باشد و یا همین کبلایی کیجا خودمان با همان فیزیک هیکلی که متناسب این نقش است ورزیده و بزرگ ، استایل برخورد و عاشق پیشگی خاص شان که هرکدام قصه ای دارند بسیار پر طمطراق و این دست بسته کارگردان هایی را می رساند که در انتخاب نقش مجبور به استفاده از آنچه موجود است را دارند همان نهایت به کارگیری شاگردان  و دست رد زدن به استفاده از بازیگر انتخابی حرفه ای .  با اینکه نمایش دکور خاصی ندارد اما استفاده از ابزار صحنه بسیار جالب ، به جا و کاربردی است به دور از شلوغ بازی و کاملا استادانه. 

در مورد ورود پسر عمو به صحنه برایم جای سوال است و در خاطرم نیست که متن چگونه است درست است که در جای جای کار از فرستادن نامه به پسرعمو صحبت می شود که چون منجی برای شستن مصیبت های افرا و خانواده اش می آید و سوشیانس این روایت می شود اما کاش در ابتدای کار به عنوان نویسنده و راوی حکایت معرفی می شد تا ورود پایانی‌اش چنان غیر قابل باور و تصنعی نباشد. من این نمایش را پسندیدم و دیدنش را به همه عزیزان شدیدا و موکدا توصیه می کنم.

نگاهی به اجرای نمایش افرا سروش علیزاده

نگاهی به اجرای نمایش افرا سروش علیزاده

نگاهی به اجرای نمایش افرا سروش علیزاده

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان