به گزارش حکایت گیلان | در هر حکومت یک قدرت از دیگر قدرتها نیرومندتر است، و نیرومندترین قدرت همواره متمایل بر آن است که به قدرت یگانه مبدل شود.
این قدرت تا حدى از روى قصد و تا حدى بلاقصد مىکوشد همه را فرمانبر و مطیع خود سازد، و زمانى خرسند خواهد بود که دیگر نه قدرتى متعارض با آن وجود داشته باشد و نه نفوذى ناهمساز با روح آن. ولى هنگامى که چنین قدرتى موفق شود همه نفوذهاى رقیب را منکوب سازد و همه چیز را براساس الگو و قالب خود شکل دهد، راه پیشرفت در کشور مسدود و زوال حکومت آغاز خواهد شد.
پیشرفت بشر حاصل عواملى بسیارست که هیچ قدرتى تاکنون در میان آدمیان وجود نداشته که فراگیر همهی آنها باشد: حتى زایاترین قدرت تنها برخى لازمههاى نیکى را در بر خویش دارد و بقیهی چیزها، اگر بخواهیم پیشرفت ادامه یابد، باید از منبعى دیگر برگرفته شوند.
پیشرفت در هیچ اجتماعى نخواهد پائید مگر آنکه میان پرنیروترین قدرت جامعه و یک قدرت رقیب، میان مراجع روحانى و دنیوى، میان طبقات نظامى یا کشورى و طبقات حرفهمند، میان پادشاه و مردم، میان سختکیشان و اصلاحطلبان مذهبى تعارض و تقابلى وجود داشته باشد.
از کتاب «حکومت انتخابی»
نویسنده: جان استوارت میل
ترجمه: علی رامین
نشر: نی
سرنشینان محبوس، نجات یافتند