پنجشنبه, 13 اردیبهشت 1403
پنجشنبه, 13 اردیبهشت 1403

اختصاصی حکایت گیلان | سرویس فرهنگ و هنر| مهرشاد کیارس: نمایش وضعیت بحرانی جدیدترین ساخته آقای رضا میر معنوی، کارگردان با سابقه تئاتر بود، این اثر را آقای سلمان اسماعیل زاده منتقد و نمایشنامه نویس با تجربه گیلان به طور اختصاصی ترجمه و برای نخستین بار در ایران برای اجرا به رضا میر معنوی داد، این نمایشنامه ترجمه ای است با عنوان اصلی ( بحران اما پایدار) نوشته (ژان پیر مارتینز، نمایشنامه نویس فرانسوی)۱_مارتینز یکی از پرکارترین نمایشنامه نویسان حال حاضر است که اثارش در بسیاری از کشورها به روی صحنه میرود.

در ایران تا به حال سه اثر از این نویسنده تحت عنوان های(ژوکر، اون آقا اون خانم ، و کیسه بوکس ترجمه، چاپ و به روی صحنه رفته‌اند)
سلمان اسماعیل زاده سال گذشته نمایشی از ژان پیر مارتینز را در رشت کارگردانی کرد تحت عنوان ( دست خالی)۲_وضعیت بحرانی در روایت، میزانسن و کاراکتر شباهت زیادی به متن اصلی دارد و رضا میرمعنوی و البته قبل از او سلمان اسماعیل زاده تا حد زیادی به متن اصلی وفادار هستند، تنها اختلاف قابل توجه در انتهای نمایش اتفاق میافتد که در مورد آن توضیح خواهم داد،
ریموند در جریان یک سرقت مسلحانه و در حال گریز از دست پلیس دچار حادثه شده، به بیمارستان میآید و در حالی که در بیهوشی به سر میبرد، دکتر و پرستار بیمارستان از ماجرای سرقت او مطلع شده و با نقشه ای که توسط پرستار کشیده میشود در نهایت پول سرقتی را به دست آورده و با تعلل عمدی در وصل کردن جریان برق دستگاه ریموند را نیز به قتل میرسانند.
خواهر و برادر ریموند که سالهاست ارتباطی با ریموند ندارند، هنگامی که توسط پلیس از ماجرای سرقت و وجود یک چمدان با سه میلیون پوند اسکناس مطلع میشوند به طمع تصاحب آن با نامزد( دوست) ریموند، پگی برای به دست آوردن آن چمدان همکاری میکنند.
پگی، پس از اینکه کلید صندوق امانات را از دهان ریموند بیرون میکشد خواهر ریموند را مجبور میکند که آن را به بیمارستان بیاورد، پگی با دانستن رمز کیف آن را گشوده و طی کشمکشی سه نفره....در نهایت پولها کشف میشوند، آنها برای مخفی نگه داشتن آن از چشم کارآگاه چمدان را زیر تخت مخفی میکنند، پرستار که منتظر فرصت مناسب است برق بیمارستان را قطع و در تاریکی چمدان را میدزدد، در نهایت و در صحنه انتهایی جایی که اینبار برق بیمارستان بدون دخالت عمدی پرستار قطع میشود، پرستار و دکتر از وصل کردن برق دستگاه ریموند در اتاق دیگر، خودداری و به این وسیله تمامی مدعیان را از سر راه بر میدارند.

در ابتدا باید اشاره کنم که متن به کلی فاقد اخلاق است، و بر خلاف ادعای نویسنده ، آقای مارتینز، این متن در مورد برداشتن نقاب ریا کارانه از صورت انسانها در وضعیت های بحرانی نیست، بلکه متنی است که به وضوح، انسانهایی را نشان میدهد که از همان ابتدا بدون هیچ ریاکاری فقط و فقط به منفعت شخصی خود فکر میکنند.

ریموند که اساسا یک دزد است، خواهر و برادر او کوچکترین دلسوزی برای او ندارند و حتی حاضر به فروش اعضای بدنش هستند، نامزد او تنها به فکر تصاحب چمدان است و دکتر و پرستار که عملا شاه دزدانی هستند که در نهایت مرتکب قتل هم میشوند.

قبل از پرداختن به مباحث فنی اثر باید از خود پرسید، به راستی چرا و با چه معیاری چنین اثری برای اجرا انتخاب میشود، و فضای ذهنی ۳_ کارگردان برای انتخاب آن چه بوده؟شاید بگوییم گاهی یک نوشته به قدری قوی و خوب کار شده که حتی با وجود مفهومی بد و یا غیر انسانی و یا حتی در تضاد با سلیقه شخصی کارگردان، باز هم به واسطه حرفه ای بودنش و درست بودن اجزایش ارزش کار کردن دارد.

به عقیده من در مورد این نمایشنامه به هیچ وجه اینگونه نیست، گره گشایی داستان به شدت دم دستی و تا حدی کودکانه است ، پرستار برق را قطع میکند و چمدان پر از پول را میدزدد، شریک متهم اصلی یک سرقت مسلحانه،آن هم با چنین مبلغی،آزادانه وارد  بیمارستان شده و هیچ ماموری نیست که او را ببیند،آن هم در یک کشور اروپایی، و حتی پس از ورود چند لحظه ای فریز شده و ژست هم میگیرد،کاراگاهی برای پرونده ای که مبلغ سه میلیون پوند در آن به سرقت رفته بیشتر یک عقب مانده ذهنی به نظر میرسد تا مامور قانون، و باز هم اگر اسلحه ای که در دست پگی است واقعی است(کارآگاه میگوید که اسلحه تقلبی است) چرا از آن برای برداشتن چمدان و فرار استفاده نمیکند؟
و اگر تقلبی است چگونه با اسلحه خواهر ریموند را مجبور میکند که برود و چمدان را از صندوق امانات بیاورد، شاید با خود بگوییم آنها نمیدانند که اسلحه تقلبی است ، بنابراین احتیاط میکنند و پگی هم از آن در صحنه درگیری بر سر چمدان استفاده نمیکند چرا که خودش میداند که اسلحه اش واقعی نیست، اما حتی با این توضیح شاید منطقی ، همچنان موضوع اسلحه خام دستانه و ساده انگارانه روایت میشود، چرا که هیچ تلاشی از سوی خواهر و برادر ریموند برای دانستن درستی یا نادرستی آن صورت نمیگیرد.

این در حالی است که برادر، آنقدر ها هم بی عرضه و احمق نیست، او میتواند کارآگاه را با ترساندن از میکروبهای بیمارستان فریب داده و به سرعت از اتاق خارج کند.

در مورد کارآگاه این مورد که او به شکل تمسخرآمیزی کودن و پخمه است جلب نظر میکند، شاید هدف نویسنده این نمایش از اینگونه شخصیت پردازی در صحنه آخر باشد، جایی که پس از اینکه ما میفهمیم که دکتر و پرستار، پول ها را به دست آورده اند، کارآگاه با همان بارانی مشکی و در حالی که ماسکی بر صورت دارد با استفاده از تاریکی فضا ، از حمام مشترک بین اتاق ها وارد شده، چمدان را میدزدد و فرار میکند، در کل قطع برق در این نمایش نقش پر رنگی دارد!
این همان نقطه ایست که با متن اصلی در تضاد است، مارتینز در پایان نمایشنامه پیشنهاد میدهد که برای یک پایان خوش ، ریموند از حمام بیرون بیاید و چمدان را بردارد، اما اینجا کسی که چمدان را بر میدارد خود کارآگاه است.
میتوانیم این را نکته مثبتی بدانیم که در نهایت مامور قانون توانست پولهای دزدی شده را به دست آورد و در این فستیوال بی اخلاقی نهایتا یک نکته اخلاقی بیرون بکشیم، اما سوال اینجاست که کارآگاهی با این حجم از بلاهت چگونه میتواند همه چیز را بداند و در یک زمان درست خود را به چمدان برساند، اگر بگوییم این خودش یک (عنصر غافلگیری است)، به بیراهه رفته ایم، چرا که زمانی میتوان چنین برداشتی کرد که دستکم به اندازه سر سوزنی از کارآگاه نشانه هوش و ذکاوت ببینیم تا صحنه آخر را باور کنیم، حال آنکه کارآگاه به معنای واقعی کلمه احمق به نظر میرسد!

در مورد بازیها باید بگویم که به نظر میرسد تحلیل درست از متن برای بازیگران وجود ندارد، کاراکترها روی صحنه کمی معذب به نظر میرسند، شخصیت دکتر چیزی مابین فردی هوشمند و فردی زنباره است که در ایفای هیچ کدام موفق عمل نمیکند، شخصیت پرستار برای مدیریت چنین نقشه بیرحمانه ای، زیادی لوس به نظر میرسد و با عملش همگون نیست، وضعیت برادر و خواهر اندکی بهتر است اما آنها هم بهترین بازی خود را ارائه نمیدهند، شاید نبود تمرین کافی و شاید عدم انطباق صحیح درام با مقدار حجم بازی خود( که دومی محتمل تر است)، اما در این میان کاراکتر پگی  وضعیت به مراتب بدتری دارد، جایی که او مثل فرفره ای که از دست کودکی رها شده این سو و آن سو میرود و شدت بازی اش چون نوار قلب بالا و پایین میشود، به واقع میزانسن را نابود میکند و اکت درستی ندارد، لباس چرمی به تن دارد که شاید هدف از انتخابات آن نشان دادن ظاهر و باطن یکدست برای او باشد ، چرا که هم لباس و هم بازی به شدت نامتوازن است، طراحی لباس او از لحاظ بصری و میزان جلب توجه تماشاگر به او موفق عمل میکند، اما از آن روی بازی ناپخته کاراکتر را بیشتر نمایان میسازد.

دکور صحنه جا داشت با کیفیت تر و حتی زیباتر کار شود،در حالی که کاراکترها بارها از درورودی و همینطور حمام رفت و آمد میکنند، کیفیت پایین متریال استفاده شده گاها به چشم می‌آید.

موسیقی ساخته شده برای کار که اوژینال هم هست موسیقی خوبی است اما باید اعتراف کنم از آن دست موسیقی ها نیست که تا مدتها در ذهن بماند.
در رابطه با متن اصلی کار و نویسنده آن ژان پیر مارتینز ، این نکته قابل ذکر است که آثار او دارای گستره وسیعی از موضوعات و در ژانرهای مختلف است، برای هر تعداد کاراکتر نمایشنامه دارد و تنوع مثال زدنی از متونی که میتوان بصورت صحنه،خیابانی و یا رادیویی کار کرد، اما تمامی این تیراژ کاری زیاد و متنوع لزوما، به معنای کیفیت بالای آثار نیست،پرداختن به آثار او میتواند مبحث مفصل و دیگری باشد که در این مطلب از گشایش آن خودداری میکنم.

بگذارید به ابتدای نوشته ام برگردم، آنجا که نوشتم کار خالی از اخلاق است،باید اضافه کنم که اخلاقیات تعریفی بسیار عمیق و حتی نسبی دارد،مرزهای آن گاها به خوبی روشن نیست و گاها بدی ها در خوبی ها در می آمیزند، با چنین شرایطی، نظر قطعی در مورد اخلاقی بودن یا نبودن یک اثر هنری بسیار کار مشکلی است، حال آنکه کاری که در حقیقت هم به دور از اخلاق است، نویسنده آن را این چنین نمیپندارد، در خلاصه ترجمه  این نمایشنامه از زبان فرانسه به انگلیسی آمده است که (در این نمایشنامه آدمها در شرایط خاصی ماسک دورویی را از چهره برمیدارند و خود واقعیشان را نشان میدهند) (نقل به مضمون) اجازه بدهید با خوش بینی این خلاصه داستان را بپذیریم و اصراری در رد آن نداشته باشیم.

در پایان باید به رفتار حرفه ای آقای میر معنوی در انتهای کار اشاره کنم که رورانسی متشخص و استاندارد را اجرا کرد و از تماشاگرخواست برای عکسبرداری به میکسدزون مراجعه کند، و با ذکر این نکته که هیچکدام از نقدها توانایی های عوامل آن را به هیچ وجه نفی نمیکند مطلب را به پایان میبرم
دی ماه ۱۴۰۲

پی نوشت ها :
۱_ژان پیر مارتینز متولد۱۹۵۵، فارغ‌التحصیل رشته ادبیات انگلیسی و اسپانیایی دانشگاه سوربن، با ژان پیر مارتینز بازیگر فرانسوی اشتباه گرفته نشود!
۲_به جهت اینکه آن اجرا را ندیدم، نمیدانم ترجمه کدام اثر مارتینز است
۳_The mental space of the director

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان