پنجشنبه, 22 آذر 1403
پنجشنبه, 22 آذر 1403

هر تصویرِ تازه؛ ما را به گذشته برمی‌گرداند.به سال‌هایی که هنوز مرگ این چنین بی‌وقفه روی سرمان نمی‌ریخت. به روزهایی که با یک اسپریِ سیاه‌رنگ و کمی شوق و ذوق کودکانه، اسم علی‌انصار را روی دیوار روبروی خانه می‌نوشتیم. آن‌وقت خیال‌مان راحت بود که اگر توپ هم رد شود، بازیکنی به محوطه جریمه نخواهد رسید. خیال‌مان راحت بود که حتی اگر قطره‌های خون رنگ توپ مسابقه را عوض کنند، علی با یک بانداژ فوری به زمین برمی‌گردد.

حکایت گیلان | محمد حسین عباسی روزنامه نگار گیلانی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:


داریم پرپر می‌شویم. نفر به نفر. مثل دسته‌ای که توی یک عملیات جنگی، لو رفته باشد. با دست‌های بسته. آماده شنیدن صدای تیربار.آماده زانو زدن.داریم پرپر می‌شویم. بی ‌آن‌که فرصتی برای فکر کردن به آرزوهای دورمان داشته باشیم. بی ‌آن‌که بتوانیم امیدواری و خنده‌های به سرقت‌رفته را پس بگیریم.

هر تصویرِ تازه؛ ما را به گذشته برمی‌گرداند.به سال‌هایی که هنوز مرگ این چنین بی‌وقفه روی سرمان نمی‌ریخت. به روزهایی که با یک اسپریِ سیاه‌رنگ و کمی شوق و ذوق کودکانه، اسم علی‌انصار را روی دیوار روبروی خانه می‌نوشتیم. آن‌وقت خیال‌مان راحت بود که اگر توپ هم رد شود، بازیکنی به محوطه جریمه نخواهد رسید. خیال‌مان راحت بود که حتی اگر قطره‌های خون رنگ توپ مسابقه را عوض کنند، علی با یک بانداژ فوری به زمین برمی‌گردد. ستاره‌ای که هر چیزی برای عرضه داشت، متعلق به خودش بود. اصل در روزگارِ کپی. همه آن سر جلوی توپ گذاشتن‌ها، همه آن شوخی‌ها. همه آن خنده‌های بلندِ واگیردار. حتی همه آن ژست‌ها. از زمین فوتبال تا سالن سینما.

باور نمی‌کردیم همه آن جملاتی که یک روز ساده از کنارشان گذشته بودیم، بعدها برای مرور یک زندگی کوتاه به کارمان بیایند. باور نمی‌کردیم برای عکس‌های علی‌ بخیه، در جستجوهای فیلترهای سیاه و سفید باشیم. از او، زیاد نوشته‌اند. از ستاره بازیگوشی که یک بار در لحظاتِ پراضطراب قبل از زدن پنالتی در دربی، در جوابِ وقت تلف‌کردن‌های هادی طباطبایی و درآوردن دستکش‌های گلر استقلال گفته بود:«هر چی رو می‌خوای دربیار، من گلم رو می‌زنم!». دوست داشتیم با مرگ هم همین‌طور برخورد کند. شوخ‌طبع و مطمئن. این فقط از دست رفتن او نیست که آزارمان می‌دهد.

ما مصیبت‌زده‌ایم چون خیال می‌کنیم می‌شد جلوی این اتفاق را گرفت.‌می‌شد جلوی تنهایی ننه علی و ننه علی‌های دیگر را گرفت. می‌شد کاری کرد که به هر طرف نگاه می‌کنیم، یک تسلیت لازم‌مان نباشد. کرونا می‌رود اما، مهرداد و علی دیگر برنمی‌گردند. کرونا می‌رود اما ما-حتی اگر بمانیم- دیگر آن‌ آدم‌های سابق نمی‌شویم. هر چه فاصله بین ما و مرگ بوده، حالا دیگر برداشته شده. هر چه حسرت توی دنیا بوده هم، دل‌مان را پر کرده است. امروز اسم‌مان را توی کادر‌ کوچیک پایین اعلامیه‌های ترحیم می‌نویسند. با تشکر از اینکه هنوز زنده‌ایم. نفر بعدی هم، خودمان هستیم.

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان