پنجشنبه, 13 اردیبهشت 1403
پنجشنبه, 13 اردیبهشت 1403

حکایت گیلان | عباس موذن (دبیر سرویس فرهنگ و هنر): خبرها هولناک و وحشت آورند.بشر را انگار در دیگ زودپر ریخته اند و میجوشانند.گویی جهان دهان گشوده و میخواهد ببلعدمان.
در چنین شرایط اضطرابی چرا شاعر و یا به طور کلی هنرمندی سترگ سر بر نمی آورد؟
برخی بر این عقیده اند که دوران غولهای هنری به پایان رسیده ، شاید حق با آنها باشد.نوآوری و خلاقیت حکم بر ارائه ی آثاری میکند که تا کنون خلق نشده و قرنها هنرِ آرشیو شده ، گویی جایی برای آفرینشهای جدیدِ جهانگیر و بزرگ باقی نگذاشته است.
اما از منظری دیگر هم میتوان به این مقوله نگریست ، جهان امروز به سمت مرگ کلان روایتها حرکت کرده است و ایدئولوژیها گویی دیگر گره از کار جوامع نمی گشایند و از هرچیز معناداری ، انگار تنها پوسته ای مندرس بجا مانده.
این فضا ناخودآگاه بشر را به سمت یٵس و ناامیدی سوق داده، از طرفی آفرینش هنری جایی بین بیم و امید اتفاق میافتد زمانی که هنرمند در خوف و رجا، امید به بهبود و تاثیر دارد .
مظلومیت غزه و رفتار دوگانه ی قدرتها در واکنش به این جنایت ، انسانهایی که تنها عدد هستند و عدد از ۱۵ هزار فراتر رفته است .
تورم و گرانی و غم نانِ روز افزون و عدم وجود افق روشن برای گذار و انسانهایی که به زیر خط فقر سقوط میکنند و تنها درصد هستند و درصد از ۳۰ فراتر رفته است
شاید ده ها مثال دیگر میتوان در تایید بسط فضای ناامیدی در اجتماعات بشری نام برد و شاید برای ظهور هنر و هنرمندان بزرگ فقط کافی باشد کور سوی امیدی به جوامع بشری بتابد .


پ.ن
1.زاده ی اضطراب جهان محمد مختاری

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان