اختصاصی حکایت گیلان | سید رضاحسینی:
صندوقهای بازنشستگی در ایران سال هاست که موضوعی پیچیده و چالشبرانگیز می باشد. صندوقهای بازنشستگی در ایران با مشکلات مالی و عملکرد نامناسب روبرو هستند که تأثیرات منفی بر بازنشستگان و سیستم بازنشستگی دارد.
یکی از عوامل اصلی بحران صندوقهای بازنشستگی در ایران، عدم تعادل بین تعداد بازنشستگان و واریزات مالی است. تعداد بازنشستگان در حال افزایش است، در حالی که واریزات مالی به صندوقها کافی نیست. این موضوع باعث کاهش پوشش مالی صندوقها و کاهش قابلیت پرداخت مطالبات بازنشستگان میشود.
عوامل دیگری مانند نقص در مدیریت، فساد، عدم شفافیت و عدم توانمندی در سرمایهگذارینیز مزید علت هستند. این مسائل باعث کاهش اعتماد عمومی به سیستم بازنشستگی میشود.
طبق آمارهای جهانی به ازای هر ۶ یا ۷ نفر بیمهشده باید یک نفر بازنشسته از هر صندوق بازنشستگی مستمری دریافت کند اما براساس آمارهای موجود در صندوق بازنشستگی کشوری این موضوع روند معکوسی دارد به گونهای که اکنون یک نفر شاغل و بیش از ۶ نفر بازنشسته از منابع این سازمان حقوق و مستمری دریافت میکنند.
به واسطه ناترازی که در منابع و مصارف صندوق بازنشستگی کشوری ایجاد شده اکنون ۹۰ درصد منابع این صندوق را دولت تامین میکند تا برای تأمین هزینههای مربوط به بازنشستگان که حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر هستند، مشکلی ایجاد نشود.
این موضوع به حدی خود را نمایان کرده است که هم وغم دولت تامین منابع برای صندوق ها شده است.
در کشور حدود 18 صندوق بازنشستگی وجود دارد و از بین آنها شاید تنها دو صندوق دارای نرخ پشتیبانی نسبتا مناسب هستند یعنی سازمان تامین اجتماعی و صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر کشور، اما بقیه صندوقها از جمله صندوق بازنشستگی کشور پایینتر از حتی از سطح ورشکستگی است. در حال حاضر ضریب پشتیبانی سازمان تامین اجتماعی که بزرگترین صندوق بیمهای کشور به شمار میرود 4.5 است، اما نرخ پشتیبانی صندوق بازنشستگی کشوری حدود 0/7 ( هفت دهم) است یعنی کمتر از یک. یعنی تعداد مستمریبگیران از تعداد کارکنان بیمهپرداز بیشتر است. این نشان میدهد که صندوق بازنشستگی کشوری با بیش از 1 میلیون و 600 هزار مستمریبگیر کاملا وابسته به بودجه دولتی است. این در حالیست که نرخ پشتیبانی سازمان تامین اجتماعی در دهه 60 حدود 14 به یک بود اما اکنون با بیش از 37 میلیون نفر بیمهشده و بیش از 7 میلیون نفر مستمریبگیر به زیر 5 رسیده و سال به سال نیز این نرخ رو به کاهش است و این موضوع نشان میدهد چشمانداز آینده این سازمان اصلا مطلوب نیست.
سازمان تامین اجتماعی نیروهای مسلح نیز دارای ضریب پشتیبانی حدود 0/8 (هشت دهم) است که این صندوق نیز کاملا وابسته به منابع دولتی است. سایر صندوقهای اختصاصی نیز دارای ضریب پشتیبانی حدود یک هستند که آنها نیز با کمکهای دولتی سرپا هستند. به عنوان نمونه صندوق بازنشستگی بانکها که از جمله صندوقهای بازنشستگی اختصاصی کشور است حدود 260 هزار مشترک دارد که 140 هزار این عدد بازنشسته هستند و 120 هزار نیز بیمهپرداز. این یعنی اینکه نرخ پشتیبانی این صندوق زیر یک است که نشان میدهد روند کاهش استخدام نیروی کار در شبکه بانکی کشور احتمالا به دلیل توسعهی بانکداری دیجیتال رو به کاهش است.
بر اساس آمارهای منتشر شده سیر نزولی نرخهای پشتیبانی صندوقهای بازنشستگی ایران تقریبا از میانه دهه 80 آغاز شده و تا به امروز ادامه داشته است و کار به جایی رسیده که اکنون بسیاری از کارشناسان بحران صندوقها را یک ابرچالش اقتصادی میدانند که میتواندکل اقتصاد کشور را تحت تاثیر قرار دهد.
اما این مسله اصلی نیست!مسله اصلی حق بیمه اجباری است،
حق بیمه معمولاً به عنوان بخشی از سیستم تأمین اجتماعی یا بیمه بازنشستگی در نظر گرفته میشود. هدف از این حق بیمه اجباری، تأمین درآمد و حمایت مالی برای بازنشستگان است. با پرداخت حق بیمه اجباری، بازنشستگان میتوانند از مزایا و خدمات مختلفی مانند درمان پزشکی، درمانهای تخصصی، داروها و سایر خدمات بهرهمند شوند
معمولا استدلال کسر حق بیمه برای حقوق بازنشستگی این است که افراد دورنمایی برای سنین از کار افتادگی خود ندارند واگر دولت ها حق بیمه را کسر نکنند که درقالب حقوق بازنشستگی پرداخت میشود، بازنشستگان چیزی برای گذارن زندگی ندارند
برفرض صحت این منطق،اما چرا باید دولت متولی این امر باشد؟چرا به جای راهنمایی برای سرمایه گذاری هدفمند، دولت ها نهایت بهره از حق بیمه راببرند که شاید ان را در سنینی پیری به صورت اندک پرداخت کنند؟وبرای جبران عملکرد نابهینه خود پول چپا کرده وبا خلق تورم به اسم جبران ناترازی صندوق ها ازجیب مردم هزینه را بپردازد
به قول فریدمن اقتصاددان شهیر: اگر مدیریت یک بیابان شنزار را به بخش دولتی واگذار کنید، بعد از پنج سال با کمبود شن مواجه میشوید!
طبق قوانین جدیدی که درحال تصویب است تا سقف 35 سال باید حق بیمه پرداخت وسپس مراحل بازنشستگی شروع شود، میانگین امید به زندگی درایران حدود 74 است و یک فرد حدود -62تا60 سالگی باز نشسته میشود، ومعمولا هم میدانیم کل جامعه به ماکزیمم امید به زندگی حیات نمیکنند،درواقع دولت پس از کسر 35 سال حق بیمه ودر بهترین حالت، نهایت چندسال دستمزد دریافت میکند درحالی که سی واندی سال حق بیمه پرداخت میکند!
خب مسله مطرح میشود که چون بیمه پردازان کمتر از دریافت کنندگان هستند ،تناسب رخ نداده است، برای همین پیشنهاد میدهیم حق بیمه اختیاری شود وصندوق های بازنشستگی کنار رفته وفرد خود متولی امور اینده خویش شود، افراد خود باید برای اینده اما با راهنمایی وسوق به ابزارهای سرمایه گذاری هدایت کرد، اگر فرد به جای حق بیمه اجباری ،خود بخشی از دستمزد خود را با هدایت وراهنمایی در ابزاریهای مختلف بلندمدتی سرمایه گذاری کند،هم میتوانددرطول زندگی خود ازان بهره ببرد وهم برای اینده تصمیم هدفمندی گرفته است هم بحرانی به اسم بحران بازنشستگان رخ نمیدهد.
که برای جبران ناترازی وعدم عملکرد بهینه دولت، پول چاپ شده وازجیب مردم به اسم تورم خرج شود