جمعه, 10 فروردین 1403
جمعه, 10 فروردین 1403

چین، چگونه چین شد؟

۱۴۰۲/۰۲/۱۴ ۲۲:۳۳ چاپ

به گزارش حکایت گیلان |سید محمد شفیعی:

برای پاسخ به این سوال که چگونه چین از سال ۱۹۷۹ و بعد از درگذشت مائو تا الان که سال ۲۰۲۳ است به این حجم از پیشرفت رسیده، پاسخ‌های متفاوتی داده شده است.

از توازن در عوامل قدرتساز تا برنامه‌های رهبران آن و.....

اما با بررسی چند مورد به این سوال پاسخ می‌دهیم.

۱. تغییر عامل مشروعیت: در دوره مائو، ترس از نفوذ بیگانه و جلوگیری از آن عامل‌مشروعیت‌ساز برای حزب کمونیست و در راس آن مائو بود. چینی‌ها همواره از دخالت بیگانگان در کشور خود ترس داشتند و با توجه به سابقه تاریخی و خاطرات تاریخی تلخی که از دخالت بیگانگان در خاک خود داشتند از حزب کمونیست حمایت می‌کردند. مائو نیز از این ترس به خوبی بهره برد تا مشروعیت خود و حزب حاکم را تضمین کند.

اما بعد از مرگ مائو، عامل مشروعیت در چین تغییر یافت و رهبر جدید یعنی دنگ‌شیائوپینگ مشروعیت را در توسعه زندگی مردم و بهبود کیفیت آن می‌دید. وی معتقد بود بالاتر بردن کیفیت زندگی مردم و توسعه اقتصادی مقدم بر گفته‌های مائو است و آنچه عامل مشروعیت حزب می‌باشد رضایت مردم از کیفیت‌زندگی خود و بالا بودن عامل اقتصادی است.

۲.تغییر در رویکرد سیاست‌خارجی: توسعه اقتصادی و بهبود زندگی مردم مستلزم اتخاذ سیاست‌خارجی مناسب بود. در دوره مائو چین در یک انزوای سیاسی شدید به سر می‌برد و کشورهای منطقه آسیای شرق و جنوب‌شرقی و همسایگان چین، نسبت به آن ترس داشتند.

اما بعد از ۱۹۷۹، چینی‌ها دست به تغییر رویکرد اتخاذی خود زده و برنامه‌توسعه اقتصادی را سرمشق و اولویت سیاست‌خارجی خود قرار دادند.

آنها برای پیشبرد برنامه توسعه خود نیازمند بهره‌برداری و استفاده از منابع سایر کشورها بودند و از سوی دیگر باید آرامش‌خاطری به وجود می‌آوردند که برنامه‌توسعه‌شان برای همسایگانشان هیچ خطری ندارد تا ترسی از چین نداشته باشند و مانع از شکل گیری ائتلاف‌های منطقه‌ای و بین‌‌المللی با همراهی آمریکا بر علیه خود می‌شدند.

آنها به حل و فصل اختلافات مرزی خود با کشور‌های همسایه و کشورهای تازه‌استقلال‌یافته آسیای‌مرکزی دست زدند.

با ایجاد سازمانهای منطقه‌ای و عضویت در آن مانند سازمان‌همکاری شانگهای سعی در جلوگیری از ایجاد ائتلاف منطقه‌ای بر علیه خود داشتند که تا به الان موفق عمل کرده‌اند.

و برای بهره‌برداری از منابع کشورهای دیگر و تامین انرژی‌ مدنظر خود با کشورهای مدنظر پیمان‌های متعدد امضا کرده و یا آنها را وارد سازمان همکاری شانگهای کرده‌اند به خصوص‌کشورهای آسیای‌مرکزی، خاورمیانه و آفریقایی.

در سوی دیگر روابط خود را با کشورهایی نظیر آمریکا و روسیه بهبود دادند. البته شاید هیچگاه نتوان روابط چین با این دو کشور را در میان روابط استراتژیک جای داد، اما حداقل برای پیشبرد برنامه‌های خود، پیمان حسن‌همجواری با روسیه را امضا کرده‌اند و حجم بالای تجارت با آمریکا داشته‌اند که این نمونه‌ای از این تلاش‌های آنهاست.

حضور در خاورمیانه و بستن قراردادهای تجاری به منظور سرمایه گذاری در ایران، عربستان و قطر نیز در چارجوب جدید رویکرد سیاست‌خارجیشان می‌باشد.

از سوی دیگر نیز سعی کرده‌اند با حمایت از پاکستان در برخی مواقع، هند را نیز کنترل کنند تا اختلافات مرزیشان سبب ایجاد تنش بین آنها و هند و اخلال در برنامه‌توسعه اقتصادی و سیاست‌خارجیشان نشود.

۳.تلاش برای به دست‌آوردن چهره بین‌المللی و شناخته شدن به عنوان یک قدرت:

چینی‌ها به خوبی از حقوقی که چهره بین‌المللی برایشان ایجاد می‌کنند اگاه‌ هستند. به همین جهت به دنبال آن هستند تا به عنوان قدرت بین‌المللی شناخته شوند و بر نقش خود در شورای‌امنیت، سازمان‌انرژی اتمی و سازمان‌‌‌ملل تاکید می‌کنند.

چین فعلا به دنبال این نیست تا به عنوان یک ابرقدرت شناخته شود چون از دردسرهای آن و تبعاتی که دارد به خوبی آگاه هست و تصور می‌کنند اگر در بازه زمانی فعلی خود را به عنوان یک‌ابرقدرت اعلام کنند، برنامه‌های مدنظرشان با مشکل مواجه خواهد شد و تلاش‌های آمریکا برای ایجاد ترس از برنامه توسعه‌‌شان در دل همسایگانشان جواب خواهد داد.

فعلا بر روی این مورد تمرکز کرده تا به عنوان یک قدرت بین‌المللی شناخته شده و نفوذ و قدرت خود را در سازمان‌های بین‌المللی گسترش دهند تا با استفاده از آن بتوانند کشورهای ضعیف‌تر اما دارای منابع انرژی را به سمت خود جذب کنند.

در کل چین بعد از ۱۹۷۹ و روی‌کار آمدن شیائوپینگ با در پیش گرفتن اصلاحات و تغییر در سیاست‌خارجی و عامل مشروعیت‌ساز توانستند تا به جایگاه فعلی در نظم بین‌الملل برسند و به گفته کارشناسان به زودی جای آمریکا را در سهم‌کیک اقتصادی‌جهان خواهند گرفت.

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان