به گزارش حکایت گیلان | سیدمحمد شفیعی:
از زمان حمله به سفارت عربستان و قطع روابط دیپلماتیک ایران و عربستان، روابط دو کشور روز به روز بدتر شده و اثرات آن بر منطقه نیز مشهود بود.
از زمانی که توافق میان ایران و عربستان با میانجگری چین حاصل شده، تحلیلها و نظرات گوناگونی در رابطه با این توافق و اثرات آن بر منطقه و گسترش نفوذ چین در منطقه و بهبود روابط ایران با سایر دُوَل عربی تابع عربستان ارائه شده است. اما باید دید خود عربستان و محمدبنسلمان از این توافق به دنبال دستیابی به چه چیزی هستند.
۱.بخشی از تمرکز سیاست بزرگ سعودی بر حمایت از طرح توسعه اجتماعی_اقتصادی آن است که به عنوان چشمانداز ۲۰۳۰ شناخته میشود. سعودی میلیاردها دلار برای اجرای این طرح سرمایهگذاری کرده و تنش با ایران از سرمایهگذاریخارجی بسیار مورد نیاز جلوگیری میکند.
بعد از درگیری عربستان در جنگ یمن و فرسایشی شدن روند آن و خسارتهایی که به آرامکو وارد شد، عربستان دریافت که باید هر طور شده جنگی را که شروع کرده خاتمه دهد. چون حملات پهبادی و موشکی انصارالله به عربستان سبب ناامنی در محیط داخلی عربستان شده و سرمایهگذار خارجی را برای سرمایهگذاری در این کشور دچار تردید میکند که در صورت سرمایه گذاری، عربستان توانایی تامین امنیت آن سرمایه را دارد یا خیر.
پس توافق با ایران و کنار گذاشتن و کاهش تنش با ایران، کلید پایان دادن به جنگ یمن میباشد.
۲.از سویی اگر عربستان نتواند سرمایهخارجی مدنظر خود را جذب کند رویایش برای تبدیل شدن به یک قطب منطقهای و جهانی به ویژه برای رایانش ابری،لجستیک،تجارت و صنعت ازبین میبرد. رسیدن یه این رویا نیز در سایه توافق و کاهش تنش با ایران ممکن است.
۳.در رقابت بین آمریکا و چین، دوری غرب از روسیه به دلیل جنگ در اوکراین و بلاتکلیف بودن توافق هستهای ایران، سه کشور چین، روسیه و ایران به یکدگیر نزدیکتر شدهاند.
این توافق به نوعی سپر محافظ عربستان خواهد بود، اما محافظت از چه؟ این توافق را باید تلاش عربستان برای محافظت از خود در برابر گرفتار شدن در میان تنشهای غرب با ایران و روسیه و چین دانست.
در کل عربستان برای تبدیل شدن به یککشور غیرنفتی طرح توسعه ۲۰۳۰ را از سال ۲۰۱۶ در دستورکار خود قرارداده و سعی دارد در نظمجدید احتمالی بینالملل که با محوریت چین خواهد بود به چین نیز نزدیک شود که با توافق اخیر گامهایی را در این راستا برداشته است.