به گزارش حکایت گیلان | مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: سازمان زیباسازی شهرداری تهران در دورۀ جدید بیش از پیش از فضای شهری برای تبلیغ آموزههای ایدیولوژیک وسیاسی و فرهنگی و البته با قرائت نواصولگرایانه بهره میبرد و تازهترین جلوۀ آن تابلوهای «باهم» است: با هم ساختیم، باهم یاعلی گفتیم، باهم شادی کردیم، باهم عهد بستیم، باهم خودکفا شدیم، باهم استقبال کردیم، باهم بدرقه کردیم و باهمهای دیگر.
جدای این که شهرداری تهران تا چه حد مجاز است وجوه حاصل از عوارض شهروندان را صرف تبلیغ باورهای مدیران خود کند انکار نمیتوان کرد در این تبلیغات و تابلوها تلاش بر همگرایی است و حتی به شکل بیسابقه ای بر مفاهیم ملی و ایراندوستانه هم تأکید میشود. تا جایی که در جنوب شرقی میدان دکتر فاطمی تهران که طی دههها تصاویر امام و رهبری و حتی از 67 به قبل تصویر آیتالله منتظری روی ساختمان وزارت جهاد کشاورزی منقوش بود شاهد بنرهای بزرگ تبلیغ سیاسی و ایدیولوژیک هستیم و کسی خرده نگرفت چرا تصاویر امام و رهبری را پوشاندند. کافی است به یاد آوریم در دورۀ شهرداری پیروز حناچی که واژۀ «شهید» از برخی تابلوها از قلم افتاد چه جنجالی به پا شد و ناچار شدند بر تابلوهای بزرگ شهری که باید کوتاه باشد تا به چشم بر هم زدنی راننده ببیند هم افزودند حال آن که سالها همت و مدرس و باکری بود.
نکتۀ جالب توجه اما در این «باهم»ها این است که زمان فعل همه «ماضی» یعنی مربوط به گذشته است و حتی ماضی نقلی هم نیست در حالی که بر 44 سال تأکید شده و تا امروز باید استمرار یابد: شادی کردیم، عهد بستیم، ساختیم، خودکفا شدیم، بدرقه کردیم، گفتیم و افعال دیگر.
تاکیدبر 44 سال و وجه استمرار اما اقتضا میکند گفته شود: ساختهایم یا میسازیم و موارد دیگر. پس تناقض اول این است که چرا ماضی ساده است و نقلی یا مضارع استمراری نیست؟ مگر بر استمرار تأکید ندارید؟ در دستور زبان های تازه البته واژه های تازه برای این زمان ها ساخته شده و نویسنده بر سیاق قدیم نوشته است!
نکته دوم دربارۀ خود توصیف «باهم» است. اگر مراد از این «باهم» همۀ شهروندان این سرزمیناند چرا در عرصه واقع این قدر خودی و غیرخودی میشود و جلوۀ آن را در گزینشها یا در هر انتخابات با حذف بیش از نصف کاندیداها میبینیم؟ اگر همه با هم این کارها را کرده ایم چرا تبعیض اعمال می شود و بعضی بر برخی ترجیح دارند؟ نکند بر سیاق این سخن که «همه با هم برابرند ولی بعضیها برابرترند!» در این فقره هم «همه باهمایم ولی بعضی باهمترند!» در فقرۀ انتخابات، این که نامزدهایی به خاطر منطبق نبودن مدارک پذیرفته نشوند قابلقبول است اما آیا میتوانند بنویسند باهم حق شما برای انتخاب را با نظارت استصوابی را سلب کردیم؟! پس روشن است که مراد از این «باهم» روشن نیست.
تأکید بر «باهم» بر پایۀ وحدت و همبستگی خوب است ولی فرهنگ ما هم مبتنی بر «وحدت در عین کثرت» است و هم «کثرت در عین وحدت». در این باهمگوییها و باهمسراییها و باهمخوانیها و باهمخواهیها اگرچه وحدت در عین کثرت مستتر است اما کثرت در عین وحدت غایب است و هر چند از مضمون پیوستگی و همبستگی و اشتراک به جای افتراق حس خوبی دریافت میشود اما فردیت آدم ها غایب است و نگاه توده وار نواصولگرایی ایرانی به جامعه بیرون میزند. این که اشخاص هویت مستقل نداشته باشند و همه در قالب یک کل تعریف شوند.
در نگاه عرفانی سیمرغ در کار نیست و «سی مرغ» به سیمرغ بدل میشوند. در نگاه مدرن اگرچه «سیمرغ» به مفهوم «مرغ نشسته بر قلۀ قاف» در کار نیست اما قرار هم نیست مرغان هویت خود را وانهند و دیگر سی مرغ نباشند. دنیای مدرن بر فردیت آدمها تأکید دارد و این فردیت نباید در باهمخواهی و باهمخوانی ذبح شود.
نمیتوان در ساختن و استقبال و بدرقه باهم و در تمتع و تقسیم مناصب و برخورداری بیهم باشیم. نمیشود که برای رأی دادن و صف کشیدن در مقابل صندوق ستایش شویم و اگر بخواهیم خودمان نامزد شویم باهم تعریف دیگری پیدا کند. باهم بودن الزامات و اقتضائاتی دارد که اگر رعایت شود تصاویر بهتری هم شکل میگیرد.
قبلاً تونل نیایش درست می کردند، حالا تونل حجاب بان!
زاکانی اگر توانایی دارد، اول برای مشکلات تهران چاره بیندیشد بعد لاف بازسازی غزه را بزند