اختصاصی حکایت گیلان | هرچند رقابت ورزشکاران ایران و آمریکا همیشه حواشی خودش را داشته، اما رابطه اکثر ورزشکاران ایرانی و آمریکایی برخلاف دولتها یک رابطه خوب و ورزشکارانه است؛ البته استثنائاتی هم در این میان دیده میشود که مسائل سیاسی به آن دامن زده است.
وقتی در مسابقات کشتی المپیک 1996 آتلانتا، «عباس جدیدی» با رای داوران مقابل «کورت انگل» آمریکایی شکست خورد. بازار شایعات داغ بود و صداوسیما هم مدام تاکید میکرد که آمریکاییها نمی خواهند سرود جمهوری اسلامی ایران خوانده شود. آن زمان صداوسیما تقریبا تنها رسانه در دسترس عموم بود و مدام این شعار را تکرار می کرد. در تقابل بعدی دو کشور «رسول خادم» با اقتدار «ماخاربک خادارتسف» روس را شکست داد و سرود هم خوانده شد؛ اما تجربه تلخ عباس جدیدی کافی بود که روزنامه ها و مجلات ورزشی هم وارد بازی سیاسی شوند و بگویند که حق ما به خاطر مسائل سیاسی خورده شده است!
فارغ از نمونه هایی مثل عباس جدیدی و کورت انگل، روابط دوستانه ورزشکاران ایرانی و آمریکایی بیشتر شده است. نمونه اش همین «حسن یزدانی» و «دیوید تیلور» که همیشه با احترام متقابل صحبت می کنند. «جوردن باروز» که خیلی از کشتی گیران ایرانی را شکست داده است، همیشه احترام رقبا را حفظ کرده تا در ایران معروفتر و محبوبتر از خود آمریکا باشد! گاهی حتی سیاستمداران هم سعی میکنند که این حس احترام باقی بماند. در مسابقات کشتی جام جهانی، محمود احمدی نژاد آن قدر در سالن ماند تا خودش مدال کشتی گیران آمریکایی را اهدا کند و با آن ها عکس بگیرد. او به چنین عکسی نیاز داشت تا از آن استفاده تبلیغاتی کند.
فوتبال ایران و آمریکا -که در سال 1998 و در چارچوب جام جهانی فرانسه برگزار شد- را بازی قرن مینامند. بچه های تیم ملی انگار فقط برای مسابقه با آمریکا به آن تورنومنت رفته بودند! ولی در حین بازی نه دعوایی بود و نه حاشیه ای! حتی به پیشنهاد داور سوییسی کنار هم عکس یادگاری گرفتند! اما بازهم مسائل سیاسی مسابقه را تحت الشعاع قرار داده بود. برای درک بهتر شرایط حاکم بر آن دوران باید کمی در تاریخ به عقب برگردیم. آن زمان «خاتمی» رییس جمهور ایران بود و دولت دموکرات «بیل کلینتون» هم دوست داشت با دولت اصلاحطلب ایران رابطه برقرار کند! تا آنجا که کلینتون در سخنرانی نیویورک خاتمی حاضر شد و در پایان برای او دست هم زد! اما خاتمی ظاهرا به خاطر فشارهای داخلی حاضر نشد با او دست دهد. در ژانویه سال 2000 فوتبالیست های ایرانی در زمان ریاست فدراسیون «صفایی فراهانی» به آمریکا رفتند و در تور مسابقات دوستانه شرکت کردند. ایرانیان هم با پرچم های مختلف به استقبال ملی پوشان رفتند و مسابقه ایران و آمریکا با تساوی یک بر یک به پایان رسید؛ فوتبالیست های دو کشور با یکدیگر دست دادند و مشکلی هم پیش نیامد. در حالی که این تور باعث شده بود که ناظران بسیاری از بهبود شرایط صحبت کنند، پیروزی «جورج بوش» در انتخابات پرحاشیه آمریکا و بعد از آن حوادث یازده سپتامبر مسیر را تغییر داد.
مسابقه امشب تیمهای ایران و آمریکا در بحبوبحه اعتراضات اخیر ایران و تنشهای سیاسی دو دولت انجام می شود و شاید بیشتر از سال 98 سیاسی شده باشد. پرسشهای خبرنگاران اعزامی ایران به قطر -در نشست خبری سرمربی آمریکا- و پمپاژ رسانهای صداوسیما و رسانههای همسو با آن نشان میدهد که عده ای عزمشان را جزم کرده اند که بیشتر از همیشه به این مسابقه رنگ و بوی سیاسی دهند. ولی واقعیت این است که مسابقه فوتبال ایران و آمریکا چیزی بیشتر از یک مسابقه ورزشی نیست و فوتبالیستهای دو کشور تا کنون جز با احترام با یکدیگر حرف نزدهاند. به خاطر داشته باشیم که هر نتیجهای در این مسابقه رقم بخورد به معنای فتح کشور مقابل نیست!
شاید اگر روابط دولتها مانند رابطه ورزشکاران با یکدیگر بود، مسائل خیلی راحتتر حل و فصل می شد و میتوانستیم از این مسابقه بیشتر لذت ببریم. نه این که داِئما برای ما از غیرت و تعصب صحبت کنند که انگار قرار است اتفاق ویژه ای در این مسابقه رخ دهد.
«گیبل استیوسون» پس از آنکه مدال طلای سنگین وزن کشتی المپیک دوره گذشته را به دست آورد، گفت: «حالا فرصت خوبی است که کنار خانواده خودم بروم و ساندویچ بخورم». در واقع برای بسیاری از ورزشکاران جهان، افتخار همین قدر ساده و خانوادگی است. سیاسی شدن ورزش آنجا عیب خود را عیان میکند که حالا دیگر مانند هشتم آذر ماه 76 پس از پیروزی تیم فوتبال ایران، سیل جمعیت یک صدا به خیابان نمیآید! و این نکتهایست که برخی نمی خواهند متوجه شوند؛ وقتی مدام سعی میکنند از پیروزی ورزشکاران یک حماسه سیاسی بسازند.